J

1.2K 354 259
                                    

لویی کتشو تنش کرد , یکم از عطرشو تو هوا اسپری کرد وکیفشو برداشت

:دروتییی

دروتی از پایین پله ها با ظرفی که در حال خشک کردنش بود به لویی نگاه کرد

:آروم تر بیا پایین

:اووم این کیف دخترونه اس?

:کیف کیفه لویی بهش احتیاج داری و اینطوری به تیپت میاد پس مهم نیست دخترونه اس یا پسرونه

لویی چشمکی به دروتی زد

:با حرفت موافقم , یه قرار ملاقات خیلی مهم دارم

:دفعه ی چهارمیه که میگیش و فقطم همینو میگی , برای نهار برمیگردی?

:نه قرارم ساعت ۱۲ اس

:ولی الان ساعت ۱۰ و ۳۰ لویی

:میخوام برم و یه چیزی بخرم نمیشه دست خالی برم و بعدشم شرکتش از اینجا خیلی دوره

:شرکت ! عااا ...

:همونطور که گفتم این یه قرار "کاری" مهمه

دروتی دیگه چیزی نگفت و به لویی که از خونه بیرون رفت نگاه کرد

تنها چیزی برای لویی مهم بود الان انتخاب چیزی بود که باید با خودش میبرد
انتخاب خیلی سخته وقتی هیچی از اون غول ثروت نمیدونی , به مهمونی هایی که تو سال های دور گرفته بودن فکر میکرد

مهمونا معمولا یا مشروب میاوردن یا برای جشن باربیکیو گوشت میگرفتن , گاهی سبد گل حتی یه چمن زن ... و هیچ کدوم اینها به لویی کمک نمیکرد

داخل خیابون از پورشه اش بیرون اومد نگاهی به مال های شیک و بزرگ فروش کت , لباس های برند ورزی , ساعت طلا .... کرد

اما هیچکدوم اونها رو نمیتونست به هری بده , بحث سر پول نبود با حساب بانکیش حتی میتونست یه ماشین براش بخره اما اونا فقط یه بار همو دیدن و این کار اصلا عرف نیست

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

اما هیچکدوم اونها رو نمیتونست به هری بده , بحث سر پول نبود با حساب بانکیش حتی میتونست یه ماشین براش بخره اما اونا فقط یه بار همو دیدن و این کار اصلا عرف نیست

لبشو از داخل گاز گرفت و شروع کرد به راه رفتن که صدای موبایلش اونو از حرکت متوقف کرد

:هی مام ..

:هی بیبی , من با وکیلم صحبت کردم حتما برای یکی از جلسه ها به حضورت احتیاج هست , احتمالش خیلی کمه ولی ممکنه بیشتر از یک بار بخوان که به دادگاه بیای

H E L P    M  E  .Where stories live. Discover now