ثانیه به ثانیه گذشت
و من هرگز نخواستم
که از تو.. از نبودنِ تو
چیزی را فاش کنم..
سعی کردهام که نگذارم
از پنجرهی چشمانم نمایان شوی .._؟_
در اتاق باز شد و به شدّت به دیوار برخورد کرد ..
ـ اوه سهون! چه غلطی کردی با همکارای من!!؟ که امروز هیچکدوم جرأت نکردن مستقیم به چشمام نگاه کنن؟!
سهون کتاب قطورِ در دستش رو کنار گذاشت و روی تخت جابجا شد .. با نهایت استفاده از استعداد بازیگریش حالت بیگناه و متعجّبی به خودش گرفت ..:
+ ببخشید ؟! متوجّه نشدم .. امروز توی شرکتت اتّفاقی افتاده همخونهی عزیز؟
ابروهای لوهان به هم نزدیکتر شد .. این حالتشو میشناخت .. میدونست کی داره فیلم میاد و کی خود واقعیشه! ناسلامتی برای دوسال استاکرِ این مرتیکهی جذّاب و رو اعصاب بوده!
هیچکس .. هیچکس بهتر از لوهان نمیشناختش.. حتّی خودِ احمقش! :ـ سهون! واقعاً فکر کردی من گولِ این معصومیّتِ قلّابیتو میخورم!؟
کیفِ لپتاپو از روی شونه به گوشهای پرت کرد.. سری از تأسّف تکون داد و در حالیکه کتِ چرمِ قهوهایشو از تن درمیآوُرد به سمتِ هال برگشت.. دیگه مخش درست کار نمیکرد!
نمیدونست با این پسربچّهی سِرتِق چی کار کنه.. بعد از ماجرای تلفنِ چند روز پیش که با استفاده از بدنِ لُختش و ی حملهی غافلگیرکننده تونسته بود برای ی مدّت هرچند کوتاه، اوضاع بینشون رو آروم کنه..
با خوش خیالی فکر کرده بود که سهونِ شونزده ساله سر عقل اومده .. امّا بعد از مکالمهای که امروز با یکی از همکاراش داشت، متوجّه شد که آتشبسِ این چند روز در واقع پوششی بوده برای گندکاریهای آیندهی آقای زرنگ!
نمیدونست از چه طریقی ولی سهون تونسته بود تمامِ مشخّصاتِ آدمای اطرافشو بدست بیاره و با تک تکشون دیدار کنه .. اونقدر پُرکاری کرده که فقط در عرض سه روز با بیست نفر ملاقات داشته! و خودشو به عنوانِ دوست پسرِ شیو لوهان معرفی کرده!
درواقع اگه الآن لو با کرختیِ خاصّی روی مبل جلوی تیوی لَش کرده بود و به انعکاس تصویر وا رفتهی خودش مات مونده.. علاوه بر اینکه به نوشتن برگهی استعفا فکر میکرد ..
افکارِ درهَمِش گاهی به استعفا از این زندگی هم ی گریزی میزد! آهی کشید.. سرشو به پشتی مبل تکیّه داد واین بار به ترَکهای ریزِ روی سقف زُل زد..+ چته؟! پاشو سیبچه دستتو بشور و بیا که.. (به سمت آشپزخونه رفت).. چانیول از ضیافتِ دیشب کلّی غذا برامون آوُرده .. باورِت میشه نصفِ ی برّه با مخلّفاتش الآن توی طبقهی دوّمِ یخچالمونه؟!
YOU ARE READING
نگاهم کن | Look At ME
FanfictionFiction (فصل اوّل-کامل شده) •Genre: هیجانی/معمایی • رمنس/کمدی • اسمات/درام •Couple: Chanbaek,Kaisoo,Hunhan,Vkook •Read on: mostly 3 days a week. •Nc +18🔞 🌈(فصل دوّم در حال آپ) ••Author: نُقره 💫 - Noqreh ••Start: 08.Jan.20 توجّه!توجّه! : این فیک...