دوست دارمش..مثل دانهای که نور را
مثل مزرعی که باد را
مثل زورقی که موج را
یا پرندهای که اوج را
دوست دارمش..
_فروغ فرّخزاد_
ـ میشه تا ی مدّت با این چشات.. همش از این فاصله.. نگاهم کنی ؟
.
.
+ میخوای .. دوستم باشی؟
بکهیون کمی توی دستِ حلقه شدهی دور کمرش وول خورد.. به چشمهاش نگاه کرد و خیلی آروم پرسید.ـ مـ..من خب میتونم اوّل دوستت بشم.. هر چی تو بخوای.. اگه اینجوری راحتتری.. با هم دوست میشیم خب..
+ یعنی چی اوّلش .. ( با آرامش و لبخندِ کمرنگی ادامه داد) .. بعدش کی میشه؟ ..
چانیول که از آرامشِ توی صداش جا خورده بود با تردید لب زد:
ـ یعنی .. تا هر وقت تو بخوای.. نمیدونم دقیق چند وقت قراره توی اون عمارت بمونیم.. امّا میتونیم تا هر زمان که بخوای.. با هم دوست باشیم و بعدش.. اِم .. ( ضربانِ قلبش بالا رفته بود و یهو نفسش تنگ شد) .. اِم .. خب اگه ازم .. خـ.. خوشت اومد.. بعد از اون برنامه هم .. با هم بمونیم.. هووم؟
بک لباشو کمی غنچه کرد و جوری که انگار داره با خودش فکر میکنه گفت:
+ پس .. یعنی.. این یک ماه رو با هم دوستای معمولی باشیم.. بعدش دوست پسر هم بشیم؟ آره؟ـ آ..آره .. اگه تو بخوای البته ..
+ امّا آخه .. ( لبِ پایینشو خیس کرد) .. طبق برنامهی عملیّات من باید دوست پسرت باشم.. نه دوستت.. نمیشه که اینجوری..
ـ چرا نمیشه؟ ( اخمی کرد و گیج به لبای خیسش خیره شد)
+ خب چون توی این مدّت اگه لازم شد ..باید باهم خیلی صمیمی و نزدیک باشیم.. گاهی حتّی جلوی دیگران همدیگرو لمس کنیم و ببوسیم ( سیبک گلوی پسرِ بلندتر، بالا پایین شد) .. یا حتّی شاید توی اتاقمون دوربین یا میکروفون بذارن..
..اونوقت .. (صورتشو جلو برد و زیر گوشش لب زد) .. اونوقت باید شبا یکم باهم شیطونی بکنیم.. به نظرت میتونی دوست معمولیم باشی و شبا هم باهام توی تخت از اون کارا بکنی .. ( کمی مکث کرد و صداشو کشید) چانچانی..؟
چند ثانیهای میشد که چشمهاشو بسته بود و مستِ نفسهای زیر گوشش شده بود .. انگار که جادو شده باشه زمزمه کرد:
ـ نـ..نه لعنتی.. نمیتونم .. من اونجوری نمیتونم دوستت باشم.. میخوام دوست پسرت باشم.. تو خیلی .. خیلی خواستنی هستـ..
آااااخخخ..اوووووم !! اووووم!با پیچونده شدنِ گوشش از درد دادی زد که همون لحظه دستِ دیگهی اون پیشیِ وحشی محکم جلوی دهنشو گرفت .. مجبورش کرد خم شه و لبهی تخت بشینه! خودش هم بین پاهاش ایستاد و حتّی محکمتر از قبل گوشش رو فشار داد!
YOU ARE READING
نگاهم کن | Look At ME
FanfictionFiction (فصل اوّل-کامل شده) •Genre: هیجانی/معمایی • رمنس/کمدی • اسمات/درام •Couple: Chanbaek,Kaisoo,Hunhan,Vkook •Read on: mostly 3 days a week. •Nc +18🔞 🌈(فصل دوّم در حال آپ) ••Author: نُقره 💫 - Noqreh ••Start: 08.Jan.20 توجّه!توجّه! : این فیک...