part 13

1.5K 213 60
                                    

همون موقع که نامجین به سمت جنگل رفتن ( حدودا چهل دقیقه قبل )

جیمین دست هاشو از روی گوش های کاترین برداشت و گفت : سوکجین هیونگ چشه؟

یونگی : فقط نگرانه... جین برای ما چیزی بیشتر از دوست و برادر بوده خودتم اینو میدونی.

بعد نگاهی به ویکوک کرد و ادامه داد : شما پسرا هم سعی کنید کمتر نگرانش کنید. الانم برید تو رودخانه آب بازی کنید.

تهیونگ : هیونگ مگه ما بچه ایم؟

یونگی : شما که این کار رو می کنید. دیگه چرا بحث می کنید.

ویکوک و جیمین و کاترین به سمت رودخانه رفتن.

یونگی : هوسوک پاشو برو دیگه.

هوسوک : نه... من از آب بازی خوشم نمیاد.

یونگی دست هوسوک رو گرفت کشیدش سمت جنگل

هوسوک : کجا داریم میریم هیونگ؟ مگه نامجون هیونگ نگفت دنبالشون نریم؟

یونگی : نامجون گوه خورد.

هوسوک : آخه واسه چی داریم میریم دنبالشون؟

یونگی : من فکر میکنم اینا با هم رابطه دارم.

هوسوک : اوه پس داریم میریم جاسوسی بکنیم.

بعد مدتی که جلو تر رفتن. یونگی صدای ناله ضعیفی می شنید.

یونگی : تو هم می‌شنوی؟

هوسوک : چی رو؟

یونگی : هیچی.

بعد دست هوسوک رو کشید و پشت یک درخت مخفی شد. سرش از پشت درخت بیرون آورد. و صحنه ای رو دید که یک لحظه حس کرد داره تئاتر پورن می‌بینه.
فورا برگشت دستش رو روی چشمای هوسوک گذاشت.

هوسوک : هیونگ چی کار میکنی؟

یونگی : برای سنت مناسب نیست. بیا بریم.

بعد دست هوسوک رو کشید. از محوطه که دور شدن کنار یه درخت رو زمین نشست.

شروع کرد بلند غر زدن : به اون دوتا بچه میگن تو ماشین سکس نکنید بعد خودشون وسط جنگل همو میکنن.

هوسوک : وات... فاک... داشتن.........

یونگی : یه کلمه دربارش بگی اونوقت منم تو رو میکنم.

هوسوک : حداقل نمی شه جاهامون رو عوض کنیم. من تو رو بکنم.

یونگی با عصبانیت ( البته همچین بدش هم نیومد ولی چون نمی تونست اقتدارش رو بهم بزنه حالت عصبانی به خودش گرفت ) : تو الان چی گفتی؟

هوسوک : هیچی به خدا غلط کردم.

هوسوک شروع به دویدن کرد. یونگی هم به دنبالش در حالی که فوش میداد.

bts next doorWhere stories live. Discover now