Part 6

1.7K 283 80
                                    

ساعت 8 شب بود پسرا همه آماده بود
تهیونگ ناهار نخورد
ته از زمان دعواش با کوک از اتاق بیرون نیومده و با احساساتش درگیر بود
کوک احساس گناه می کرد وبا خودش می گفت باید حواسش رو جمع می کرد که بهش هیونگ نگه خب حتما ته بهش انقدر احساس نزدیکی نمی کرد که اجازه بده هیونگ صداش کنه ولی چرا تا حالا مخالفتی نکرده بود به خاطر رفتار های ته گیج شده بود و هر چقدر فکر می کرد متوجه دلیل رفتار های اون نمی شد
جیمین آنقدر به خودش رسیده بود که انگار می خواد بره روی استیج و آنقدر عطر به خودش زده بود که کل خونه بوی جیمین می داد و شوگا فقط سرفه می کرد و بین سرفه هاش به جیمین فوش می داد
جی هوپ که از هفت دولت آزاد بود آهنگ گوش می داد و گاهی خودشو تکون می داد
و براتون بگم از نامجین
جین تو آشپز خونه حواسش به غذا ها بود
نامجون به دیوار آشپز خونه تکیه داده بود و به جین خیره شده بود
و با خودش فکر می کرد اگه امشب مهمون نداشتن جین رو روی دستاش بلند می کرد و به اتاق شون می برد و سخت به فاکش میداد این فکر باعث می شد یه اتفاق هایی اون پایین بیفته
نامجون فورا به سمت اتاق شون رفت و مشغول شد

خانه کاترین

کاترین : گل یا شراب... شراب.. نه گل... نه شراب... اه شراب رو می برم... شراب با کلاس تره

خانه بی تی اس

ته داشت از جلو اتاق نامجون و جین رو می شد که صدای اه و ناله شنید
مغز ته : فاک... اینجا چه خبره... وای
ته به سمت پذیرایی رفت آروم به پذیرایی سرک کشید وقتی کوک رو اونجا دید راه شو به سمت آشپز خونه کج کرد
وقتی جین رو دید با خودش گفت پس نامجون هیونگ داشت به خودش سرویس می داد
ته : هیونگ من گشنمه

جین : بشین بهت غذا بدم

باید اشاره کنم توی آشپزخونه یک میز چهار نفره بود ولی میز اصلی تو سالن غذا خوری بود
ته نشست
جین کمی غذا براش تو بشقاب ریخت و جلوش گذاشت خودش هم روی صندلی رو به روش نشست
جین : تهیونگ

ته : بله هیونگ

جین : برای چی اون جوری با کوک رفتار کردی... می دونی چقدر گریه کرد

ته وقتی شنید کوک گریه کرده انگار قلبش دوباره آتیش گرفت
ته : هیونگ خودمم نمی دونم... خدا... هیونگ خیلی گریه کرد؟؟

جین : آره ته باید ازش معذرت خواهی کنی

ته : هیونگ بزار این مهمونی لعنتی تموم بشه باهاش حرف می زنم

جین : باشه ولی مواظب باش از این بد ترش نکنی

ته با خنده گفت : راستی هیونگ نامجون هیونگ تو اتاقتون داره جق می زنه

جین چشماش از تعجب شد اندازه پرتقال و بلند شد به سمت اتاق رفت در رو یهویی باز کرد ندیدش رفت جلوی در دستشویی متوجه صدای ناله نامجون شده
در رو باز کرد
جین : نامجون مرتیکه عوضی توی حموم من داری چه غلطی می کنی

نامجون : جین بیا بشین...نگاه ت کنم زود تر میام

جین : خفه شو نامجون... ما مهمون داریم بعد تو اومدی داری برای خودت جق می زنی

نامجون کارشو ادامه داد و گفت : تقصیر تو هست انقدر خودتو سکسی کردی که فقط با نگاه کردن بهت تحریک شدم
نامجون اه بلندی کشید و اومد
بلند شد خودشو و دستشویی رو تمیز کرد جین هنوزم داشت نگاهش می کرد

نامجون اومد طرفش که ببوسدش
جین : اول اون دست های کثیفتو بشور

نامجون حالش گرفته شد و گفت : اه باشه... ولی جدی رو وسواست کار کن

صدای زنگ اومد
جین همونطوری که می دوید گفت : خودتو جمع کن بیا پایین عجله کن
و دوباره داد زد : پسرا کسی در رو باز نکنه

____________________________________

خب اینم پارت بعدی
خب پارت قبلی سین نداشته
نمی دونم چی بگم
اشکال نداره به هر حال

خب یه ستاره پایین صفحه گوشی تون می بیند لطفا روی اون بزنید

اگه می خوانید مرسی
اگه نمی خوانید هم چه کنم خب نخوانید

bts next doorWhere stories live. Discover now