دوستت دارم؟

2.6K 421 21
                                    

از عمارت چند دقیقه ای میشد بیرون زده بود به سمت اپارتمان حرکت میکرد

یعنی انقدر میتونی شبیه مادرم بخندی لعنتی!یا من دارم زیادی بهش فکر میکنم_

کلافه موهاشو بهم ریخت همینطور که پیاده قدم میزد سعی میکرد اون صورت خندون چند ساعت پیشو به یاد نیاره نگاهی به ساعتش انداخت ساعت 11 بود چقدر زود گذشت براش

به اپارتمان رسید کلیدو انداخت تو در انقدر توی راه بازم فکرش مشغول شد که سهونو پاک از یاد برده بود

با دیدن سهون اخماش رفت توهم میخواست یه درسی بهش بده تا اخر عمر یادش نره که عواقب گوش ندادن به حرف چانیول چی میشه

  با دیدن سهون که روی کاناپه با چیپسی که تودهنش بود خوابش برده بود و تلوزیونم همینطور روشن گذاشته بوداروم درو بست

خب اوه سهون که میخواستی بری دیدن مامانت اره؟_

چانیول میدونست سهون از قصد اون حرفا رو زده و قبل از مهمونی به سهون تاکید کرده بود از جاش جم نخوره و کنارش بمونه بدون سهون حس بدی پیدا میکرد اما اون به حرفش گوش نداد چی بدتر از این برای چانیول

رفت تو اشپزخونه با دیدن دوباره سهون که هنوز خوابه لبخند شیطانی زد در یخچالو باز کرد

به به اب هندونه_

لبخندمرموز پر رنگی زدو تنگ پر از اب هندونه رو برداشت و اروم اروم رفت بالای سر سهون سهون همونطور خوابش برده بود حتی یه میلیمترم تکون نخورده بود 

بالای سرش ایستاد

سهووون_

با دادی که بالای سرش زد همزمان نصف تنگ اب هندونه یخ زده هم روی سرش فرود اورد

این دیگه چه کوفتیه+

سهون که هنوز تو شک بود خوابالود بودن از سرش پرید که هیچ همه چیپسای تو دهنشم روی شلوار قشنگ چانیول بالا اورد

حالا که یکم موقعیت اطرافو انالیز کرد با همون سر و وضع چکینه هندونه ای داد بلندی سر چانیولی که از خنده جلوش روده بر شده بود زد

یااااا عوضی روانی چه غلطی کردی الان_

چانیول فک نمیکرد سهون با وجود غرق شدنش تو اب هندونه بازم انقدر کیوت باشه بلاخره خندشو تموم کردو به سهونه که مث وحشیا خودشو پرت کرد تو حموم نگاهی انداخت

---------------------------------------------------------------------------

فلش بک*

چانیول دست چپشو با عصبانید به دیوار کوبید و مستقیم توی چشمای خشمگین و گیج بکهیون زل زد

یه بار دیگ میگم به نفعته امروزو زیپ دهن خوشگلتو ببندی وگرنه +

بکهیون پوزخند اعصاب خورد کنی زدو دستاشو جمع کرد تو سینش و زل زد تو چشمای عصبی چانیول

🍭دردسر شیرینWhere stories live. Discover now