R u sure?

2.7K 474 17
                                    

 توی راه  خونه هم همچنان ذهنش مشغول بود بعد از کوهی از خرید بکهیون وخداحافظیشون به این فکر میکرد که اگه بک  پیش پدرش از چانیول بگه میتونه وجهشو توی ذهن هم بابای چانیول و هم اقای بیون کلا  180 درجه تغییر بده البته بکهیون همچین ادمی نبود که بخواد اونو تو چشم بقییه بد کنه جوری چانیولو به وقتش عذاب میداد که با زبون خودش به غلط کردن بیوفته با باز کردن در چشمش به چانیول افتاد که هی مدام راه میره و این پا و اون پا میکنه و حسابی تو فکره با دیدن سهون توجهش جلب شد  نگاه تاسف باری بهش انداخت و نچ نچی کرد  که این برای چانیول از ناخون کشیدن روی دیوار هم بدتر بود

چته حالا بهم چشم غره میری +

چانیول با اعصاب خوردی باسن مبارکو محکم کوبوند به مبل رو نشست سهون بعد از در اوردن کفشش اروم نشست پیشش

اه مهمونی دو روز دیگه کم بود قیافه برج زهرمارتم اضافه شد+

سهون میدونست قطعا چانیول از مهمونی دو روز دیگه خبر داره پس اهی کشیدو سرشو پرت کرد رو پشتی کاناپه زیاد مهم نبود اما به چانیول حق میداد بخاطر باباش که وجهش توی ذهنش برنگرده که صدای اروم و خشمگین چانیول همراه با استرس بلند شد

امروزو که یادته؟_

سهون سرشو از پشتی کاناپه برداشت و با تعجب پرسید

هوم خب که چی؟+

چانیول که دودستش زیر فکش بود و انگشت شصتش توی دهنش بود و خیره شده بود به روبه رو جواب داد

امروزکه جنابعالی با نمک بازی در اوردی و خودتو چسبوندی به من _

و با نگاه خشمگین زل زد به سهون سهون که یادش اومد با خوشحالی که یادش اومد ذوق کرد و صداشو نسبتا بلند کرد

اهااا اره اره و با شیطنت روکرد به چانیول خب که چی؟+

چانیول کلافه دستی به موهاش بردو چنگی زد

امروز تو پارکینگ قبل از با نمک بازی جنابعالی یادته داشتم چیکار میکردم؟_

برگشتو با نگاهش سهونو زیر نظر گرفت سهون که اخمی از سر فکر کردن رو پیشونیش بود یهو شک زده باز شد

سی..سیگار؟+

چانیول سری تکون دادو اهی کشید سهون که رنگش مث گچ شده بود استین چانیولو چسبید

یااااا یاااااا الان میخوای چه غلطی بکنی اگه بک دیده باشه که سیگار کشیدی نه تو میتونی صداشو کلفت کردو (ادای بابای چانیول رو گرفت) مستقل باشی نه دیگ من میتونم تا هر وقت بخوام بیرون باشم توهم خاک بر سر میشی کسی نیست بیاد بهت سر بزنه دیونه روانی میشی زنگ میزنن تیمارستان میان جمع... +

همینطور که استین چانیولو میکشیدتند تند حرف میزد چانیول پوفی کشید و دستشو اورد بالا

🍭دردسر شیرینWhere stories live. Discover now