"20"

187 33 9
                                    

ادامه فلش بک از دید زین:
فردای اون روز چشمام توی چشمای...
چارلیِ نکبت باز شد

+وات د فاک چارلی؟
چارلی:صبح بخیر زین
+الان خوشحالی ریدی تو اولین صبحمون؟
چارلی:آری

زدم تو دلش که پخش شد روی زمین

+لیام کو؟
چارلی در حالی که دلشو گرفته بود گفت:صبح وزیر دفاع آمده بود و خودم دیدم که تورا بوسید و زیر لب در گوشت چیزی گفت و رفت

نا خود آگاه لبخند زدم و دستمو گذاشتم رو قلبم

چارلی داد زد:زین؟
یهو تکون خوردم و گفتم:ها
چارلی:برخیز برویم

بلند شدم و وارد حمام شدم

بعد از اینکه کارام و تموم کردم با موهای خیس بیرون رفتم
شت اینجا اتاق لیامه
منم که اینجا لباس ندارم

چارلی:نمیپوشی؟
+اگه بری بیرون چرا

چارلی خندید و رفت بیرون
یعنی رید تو صبح رمانتیکم
هعی
شانس مارو خر خورده
وجدان:زر نزن زین
+عهههه وجداااان دلم برات تنگ شده بود زود تبریک بگو
وجدان:این چند وقت آدم بودی دیگه منم حال نداشتم حرف بزنم بعدشم دیگ ضایع بود قراره وا بدی تبریک نداره
+یعنی وجدانم از خودم گشاد تره
‌وجدان:خفععع یه چی تنت کن
+گِه بخور و لال شو و اف شو
وجدان:last seen recently

+میگم اف شو نه که ریسنتلی کنی عنونه
وجدان:باز قفلی زد این
+زووود

وجدان اف شد

سریع لباسای دیشبمو پوشیدم رفتم بیرون
چارلی:زین؟
+بذا برم تو اتاق خودم ی چی دیگه بپوشم

توی اتاق خودم بودم و در حال پوشیدن لباس های جدید که دوباره سرفه هام شروع شد
هر لحظه شدت سرفه ها بیشتر می‌شد
با تموم قدرت سرفه میکردم و خون بیشتری از دهنم میزد بیرون
توی گلوم پر میشد و با هر سرفه به بیرون پرتاب میشدن
کل ریه هام میسوخت
انرژی هام همه رفته بودن
رو زمینه تقریبا سرد دراز کشیدم
اشک چشم هامو پاک کردم و به زور از سر جام بلند شدم
روی زمین پر شده بود
لیام نباید این افتضاحات و ببینه
ن الان که تازه داریم طعم خوب عشق و میچشیم
سریع خون و پاک کردم
سرم گیج میرفت و جلوی چشمام سیاه میشدن
زدم تو گوش خودم و تقریبا یکم بهتر شدم
لباس های جدیدی پوشیدم و بیرون اومدم
چارلی دستمو و کشید و شروع کرد به دویدن
نفس هام صدا دار شدن اما نباید به روم بیارم

+چرا مث اسب میدوی؟
چارلی:برادرم را ببینیم
+اینو که من باید ذوق کنم نه تو
چارلی:خیر من عاشق این هستم که شما دو نفر را با هم ببینم
+عجب باشه

و کنار در بزرگی ایستادیم
منتظر شدیم و یه سری مرد از اون اتاق بلاخره خارج شد و در اتاق بسته شد

چارلی:برویم
+ن میروم تو غلط کردی بیایی وایسا یه دیقه بعد بیا
چارلی:مگر از روی جنازه من رد بشوی
+عههههه باشه میشوم

EMPTY [Z. M] Where stories live. Discover now