"10"

196 40 5
                                    

آهنگ پیشنهادی:
Too good at goodbyes

*****        *****

کیسی وارد خونه شد و خودشو پرت کرد روی کاناپه

نگاهش خیره موند روی تقویم...

فقط 5 روز دیگه
تا 23 سالگی نایل

تولد نایل مهم ترین روز زندگی کیسی بود

باید دست به کار میشد
کیک با طرح پیتزا سفارش میداد؟
نه نه 
نایل میگفت کیک های خودش خوشمزه ترینه
پس براش کیک شکلاتی با توت فرنگی درست میکنه

چون نایل خیلی دوست داره

نایل
و باز هم
نایل

این شده بود زندگی کیسی

زنگ خونه به صدا در اومد

کیسی با بی حالی تمام بدن خسته اشو از روی کاناپه جدا کرد و در رو باز کرد

پسر جوونی با لباس فرم پُست ایستاده بود

پسر:س سلام خ خانم

اونم...لکنت داشت

باز نایل یادش اومد
واقعا چقدر دلتنگش بود

کیسی:سلام آقا

پسر:ش ش شما یه ب بسته دارید ل لطفا ای اینجا رو امضا ک کنید

کیسی نایل و جای پسر میدید

هیچ جوره نمیتونست نگاهش و بدزده
شاید الان پسر فکر میکرد کیسی داره مسخرش میکنه

کیسی سریع نگاهش رو جمع کرد و بعد از امضا کردن بسته رو تحویل گرفت

پسر داشت میرفت که کیسی گفت:آقا آقا

پسر برگشت و منتظر نگاهش کرد

کیسی سریع شمارش رو رویه کاغذ نوشت و به پسره داد

کیسی:اگر یه روزی خواستی لکنتت و درمان کنی بهم زنگ بزن

پسر با تردید کاغذ و گرفت و بعد از تکون دادن سرش رفت

کیسی در و بست و همونجا ایستاد
خیره به بسته مربع شکل، ذهنش پرواز کرد بین خاطرات...
.
...
فلش بک از دید کیسی:

روی پل نشسته بودیم
نایل گیتار میزد و آهنگ جدیدی که نوشته بود و تمرین میکرد

صدای نایل توی باد میپیچید و باد بین موهای من...
به نایل نگاه کردم

چشماش روی هم بود و سعی میکرد بدون لکنت آهنگ This Town و بخونه

زیباترین آهنگی که شنیده بودم...

آروم گفتم:نای؟

با مهربونی تمام نگاهم کرد

+:چرا لکنت داری؟ از بچگی بوده؟

سرشو انداخت پایین

+:نای میدونی که میتونی نگی

ن:ن نه...خ خودم می خواستم ب ب بهت بگم

+:باشه

ن:2 س ساله پیش ت تولد ب برادرم گرگ ت ت تصمیم گرفتیم ب بریم جنوب ای ایرلند...5 س ساعت ر راه بود...م من پشت ف فرمون ب بودم و ه همه خ خواب...م من...(نفس عمیق میکشه) خ خوابم گرفت...گرگ رو ب ب بیدار کردم ت تا ا اون رانندگی ک کنه...ا اونم ب با اینکه خواب بود ا اما ن نشست پ پشت ف فرمون...م من ر رفتم پشت خ خوابیدم...ن نمیدونم چ چقدر گذشت ا اما و وقتی چش چشمامو ب باز کردم د دیدم د داریم پ پرت می شیم پ پائین ج جاده...ب بعد ا از ک کلی چرخ خ خوردن...ز زمانی خ خودمو پیدا ک کردم ک که جنازه خونی ب برادرم ر روی ب بدن م من افتاده ب بود...ج جسد م مامان و ب ب بابام هم ک کنارم...ه همه تیکه و پ پاره...چ چهار س ساعت طول ک کشید تا به د داد ما برسن... ت توی این چ چهار ساعت م من بودم و ج جنازه خ خانوادم(اشکاشو پاک کرد) ک کیسی ج جنازه خ خ خیلی ترس د داره...ا اونم و وقتی خانواده خ خودت باشه

مونده بودم چی بگم فقط بغلش کردم و با گریه گفتم:نای من خیلی متاسفم

نایل یا گریه میگفت:ا اونا م منو و و ول کردن...به ب بدترین شکل... ح ح حتی بغلشون ن ن نکردم...گ گرگ آخرین شمع ت ت تولدش و فوت ن نکرد...ا ا اونا ف فقط ب ب بین س ستاره ها... گم شدن

.

.

.

و اینبار صدای هق هق نایل توی باد پیچید و از این پیچش دل خدا هم به درد اومد چون بد جوری بارون شد
.

.

.

پایان فلش بک

کیسی اشک هاشو پاک کرد و بسته رو بدون باز کردن روی میز ول کرد و دوباره روی کاناپه دراز کشید...

****
نایل😭😭💔
پسر قشنگم:"(((
دوستاتون و تگ کنید💜
Bahar

EMPTY [Z. M] Where stories live. Discover now