louist91: هرى من توى يه ماموريتم و به كمكت احتياج دارم
harrystyles: ماموريت چى؟
louist91: to fuck yo bitch
harrystyles: روى من حساب نكن
louist91: صبر كن صبر كن من واقعا توى يه ماموريتم
louist91: خواهرم لوتى ، رفته بيرون و الان از ساعتى كه بايد برگرده خونه گذشته.
louist91:بايد مطمئن بشم كه اون در خطر نيست
harrystyles: عااااااااااا ، برادرِ عاشق خواهر
louist91: نه من ميخوام مچش رو بگيرم تا بتونم به مامانم بگم و دهنش رو سرويس كنم
harrystyles: به به ، به به
harrystyles: صبر كن ، تو هنوز با خانوادت زندگى ميكنى؟ عاااا
louist91: نه من فقط توى بچه دارى به مامانم كمك ميكنم
louist91: اونقدرا هم كون گشاد نيستم كه به كمك خانواده احتياج داشته باشم
harrystyles: يا امامزاده شلغم ، لويى تاملينسون بچه دارى ميكنه؟؟؟
harrystyles: از اين به بعد بايد صدات كنم : بابا لويى
louist91: بيشتر شبيه "ددى لويى" ام ، اينطور نيست؟😏
harrystyles: بگذريممممم.....
harrystyles: نقشه ت چيه؟
louist91: ديدمش كه از خونه رفت بيرون و منم با ماشين دنبالش راه افتادم
harrystyles: وقتى دارى رانندگى ميكنى ، پيام نفرست خنگول
louist91: در واقع من دارم همه چيز رو براى سيرى فرياد ميزنم ، پس نگران نباش.
louist91: شرمنده كه قلط املايى دارم
louist91: سيروپ* احمق
(*سيرى بعضى وقتا كلمات رو اشتباه حدس ميزنه. سيروپ = سيرى)
harrystyles: منو در جريان بزار!!!
louist91: اون سوار يه ماشين شد
harrystyles: اون نميدونه كه غريبه ها جيزن؟
louist91: اين احتمالا ماشين يكى از دوستاشه ، خره
louist91: هيچوقت از دوستاش خوشم نيومد
harrystyles: داداش بزرگه ى مراقب؟!!!؟؟؟
harrystyles: اين خيلى گوگوليه
louist91: *خفه شو هپى
(هپى = هرى)louist91: ماشين داره حركت ميكنه ، منم بايد دنبالش برم
harrystyles: مخفى بموووون
louist91: حواسم هست كه به اندازه دوتا كرب* باهاشون فاصله داشته باشم.
(Carb = car = ماشين)harrystyles: خيلي استرسى شدم
louist91: دارم گمشون ميكنمممم
harrystyles: خب برو بهشون برس
YOU ARE READING
No Homo
FanfictionLouist91 : يه جورايى دلم ميخواد ديكتو بخورم Louist91 : ولى با اين حال از اين حرفم منظور بدى ندارم [ Persian Translation] ( Larry Stylinson AU) © ALL RIGHTS RESERVED @louvinglouis Translated By : @TheBluestKitten & @Zahra__gh2 #20 in Persian FanFict...