harrystyles: هییی لویییی
louist91: هییی هرررریی
HarryStyles :چه خبرا؟
HarryStyles :هنوزم درد داری؟
Louist91 :آره اما فقط بخاطر اینکه دیروز نتونستم ببینمت*اموجی غمگین*
HarryStyles : اشکالی نداره، برای بعدا هم میتونیم برنامه بچینیم
Louist91 : *اموجی خوشحال*
Louist91 : بجز اون، این یه زندگی احمقانهس
HarryStyles : راحت لم دادن روی تخت بیمارستان چجوری میتونه «زندگی
احمقانه» باشه؟Louist91 : مجبور نیستم برم دانشگاه
Louist91 :پرستارای آروم هم بهم غذاهای عالی میدن
Louist91 : و خونوادم میان و میگن که چقدر عاشقمن، آره لعنتی درسته
HarryStyles : شاید منم باید با ماشین تصادف کنم بعد
Louist91 : ۱۰/۱۰ توصیه ی لوییه
HarryStyles : پس این رسمیه
Louist91 : یپ
Louist91 : قشنگ داری شوخی میکنی با ماشین تصادف نکن
HarryStyles : معلومه که دارم شوخی میکنم اونقدرا هم عاشقش نیستم
Louist91 : ممنان
HarryStyles : xxxxxxxxxx
Louist91 : اما به هر حالللللل...
HarryStyles :??
Louist91 : فک میکنم این یه وقت عالیه برای یکی دیگه از داستانای معروفت
HarryStyles : اوه خدای من آره
Louist91 : بدو شروعش کن
HarryStyles : خییللللیی خخبب
HarryStyles : روزی روزگاری، یه خرگوش کیوت به اسم تومو بود که این خرگوشه معروف ترین توی کل زمین بود
Louist91 : شرط میبندی اون کون خودته
HarryStyles : تومو دوستای زیادی داشت و همه عاشقش بودن و همیشه هرچی تومو میگفت انجام میدادن چون اون خیلی جذاب و مهربون بود و اون همیشه معروف ترین گوه کوچولو بود
Louist91 : تا اینجا داستان رو دوست دارم
HarryStyles : اممممااااا
YOU ARE READING
No Homo
FanfictionLouist91 : يه جورايى دلم ميخواد ديكتو بخورم Louist91 : ولى با اين حال از اين حرفم منظور بدى ندارم [ Persian Translation] ( Larry Stylinson AU) © ALL RIGHTS RESERVED @louvinglouis Translated By : @TheBluestKitten & @Zahra__gh2 #20 in Persian FanFict...