Chapter 10

2K 335 100
                                    

harrystyles: هییی لویییی

louist91: هییی هرررریی

HarryStyles :چه خبرا؟

HarryStyles :هنوزم درد داری؟

Louist91 :آره اما فقط بخاطر اینکه دیروز نتونستم ببینمت*اموجی غمگین*

HarryStyles : اشکالی نداره، برای بعدا هم میتونیم برنامه بچینیم

Louist91 : *اموجی خوشحال*

Louist91 : بجز اون، این یه زندگی احمقانه‌س

HarryStyles : راحت لم دادن روی تخت بیمارستان چجوری میتونه «زندگی
احمقانه» باشه؟

Louist91 : مجبور نیستم برم دانشگاه

Louist91 :پرستارای آروم هم بهم غذاهای عالی میدن

Louist91 : و خونوادم میان و میگن که چقدر عاشقمن، آره لعنتی درسته

HarryStyles : شاید منم باید با ماشین تصادف کنم بعد

Louist91 : ۱۰/۱۰ توصیه ی لوییه

HarryStyles : پس این رسمیه

Louist91 : یپ

Louist91 : قشنگ داری شوخی میکنی با ماشین تصادف نکن

HarryStyles : معلومه که دارم شوخی میکنم اونقدرا هم عاشقش نیستم

Louist91 : ممنان

HarryStyles : xxxxxxxxxx

Louist91 : اما به هر حالللللل...

HarryStyles :??

Louist91 : فک میکنم این یه وقت عالیه برای یکی دیگه از داستانای معروفت

HarryStyles : اوه خدای من آره

Louist91 : بدو شروعش کن

HarryStyles : خییللللیی خخبب

HarryStyles : روزی روزگاری، یه خرگوش کیوت به اسم تومو بود که این خرگوشه معروف ترین توی کل زمین بود

Louist91 : شرط میبندی اون کون خودته

HarryStyles : تومو دوستای زیادی داشت و همه عاشقش بودن و همیشه هرچی تومو میگفت انجام میدادن چون اون خیلی جذاب و مهربون بود و اون همیشه معروف ترین گوه کوچولو بود

Louist91 : تا اینجا داستان رو دوست دارم

HarryStyles : اممممااااا

No HomoWhere stories live. Discover now