chapter 17

1.4K 266 150
                                    

harrystyles: بعضى وقتا با خودم فكر ميكنم چرا من يه عالمه دوست ندارم

louist91: اصلا اينطورى نيست داداچ

louist91: تو اون دوست اعصاب خردكن به اسم نيل رو دارى

harrystyles: نايل

louist91: نه اسمش نيله

louist91: اون با خطاب كردن من با اسم لوعيس اذيتم كرد و من هم ميخوام همينكارو با گفتن نيل بكنم

harrystyles:  صبر كن ، الان دارى با نايل حرف ميزنى؟

louist91: نيل

louist91: و اره ، ما باهم خوبيم

harrystyles: 😫😫 تو خيلى مشهورى

harrystyles: دلم ميخواد مثل تو يه عالمه دوست داشته باشم

louist91: تو ميتونى دوستم ، ليام ، رو داشته باشى. من نميخوامش

harrystyles: بهم ياد بده كه چطور دوست پيدا كنم

louist91: خب اول از همه ، بايد دست از جك گفتن بردارى

harrystyles: ولى..

louist91:همه مثل من جك هاى افتضاحت رو بانمك نميدونن

harrystyles: :(((((

louist91: دوم ، ديگه نبايد توى ملاء عام چكمه هاى اكليلى بپوشى

harrystyles: چكمه هاى اكليلى م رو وارد اين بحث نكن

louist91: بيخيال كله شق ، تو با اون چكمه ها شبيه زمانى ميشى كه كشا هنوز به مركز بازپرورى نرفته بود

harrystyles: شايد من دوست داشته باشم شبيه كشاىِ قبل از مركزبازپرورى باشم

louist91: بهم اعتماد كن ، تو واقعا دلت نميخواد

harrystyles: ديگه چه نصيحت هايى براى گفتن دارى؟

louist91: فقط خودت باش كيدو ، منظورم خودِ واقعيته.

harrystyles: من ميخوام نصيحت هاتو اويزه ى گوشم كنم و برم براى خودم يه دوست پيدا كنم

harrystyles: شلوارِ جين تنگ و لباس خوشگله م رو پوشيدم تا توى شهر دنبال چندتا دوست بگردم.

louist91: لطفا منو در جريان بزار

harrystyles: باشه ، من تازه از خونه خارج شدم. يووو هوووو

harrystyles: موهاى مواجِ خوشگلم به طرز رويايى اى در حال پرواز توى هوا هستن و من اماده م تا چندتا دوست پيدا كنم.

harrystyles: دارم وارد يه كافى شاپ ميشم، اينجا همون جاييه كه دوستى ها شروع ميشن؟ درسته؟

harrystyles: *به طرز مشكوكى روى صندلى اى كه توى كنج كافه قرار گرفته ، نشستم*

louist91: اوه خدا

louist91:ترو خدا بهم بگو كه لاته ى كدو با ادويه سفارش ندادى

No HomoDonde viven las historias. Descúbrelo ahora