*حتما پ.ن آخر پارت رو بخونین*
harrystyles: برای چی چتمون پاک شده بود؟منکه نمیدونم
harrystyles:ولی یک چیزیو میدونم
harrystyles: ما امروز همو میبینیم
harrystyles:امروز ححتثه امروززز خحثعحرئعتذهع
harrystyles: کمتر از سه ساعت دیگه تو روبروی در خونه من خواهی بود
harrystyles:و بغلت میکنم تا وقتی که نتونی نفس بکشی
harrystyles: ولی بعدش ولت میکنم بری چون نمیخوام که توی قرار اولمون اینجا بمیری
harrystyles: لویی این میتونه بهترین هفتت توی تموم عمرت باشه
harrystyles: لویی تو کجایی؟
harrystyles: اگه تو تا الان هم خوابی من میخوام جیغ بزنم چون تا اینجا دوساعت راهه
harrystyles: و من بعد از ظهر منتظرت نمیمونم
harrystyles: جواب منو بده اواکادو
harrystyles: جحخنححخثهثلبحز
لویی به صفحه گوشیش خیره شده بود و به پیام هایه هری که یکی یکی بالا میومد لبخند میزد.اون قطعا باید به هری میگفت که بیداره و داره راه میوفته تا به هملز چپل بره ولی به جاش فقط به پیام هایی نگاه میکرد که روی گوشی میومدن
لویی همیشه همینطوری بود.ازار دهنده.harrystyles: لویی
harrystyles:تو
harrystyles: مثل
harrystyles: یک
harrystyles: تیکه
harrystyles:عن
harrystyles: زیبایی
harrystyles: من
harrystyles: ازت
harrystyles: متنفرم
harrystyles: خیلی
harrystyles: زیاد
لویی اه ارومی کشید و صفحه پسوردشو بالا کشید و پسوردشو زد.گوشیش برنامه ای که توش چت میکردنو باز کردو لویی بلافاصله چت هریو باز کرد و باعث شد تکستای هری خونده بشن.
لویی تصمیم گرفت برای تفریح خودش هم که شده هیچ تکستی نده و پیامای هریو در حد همون خونده شده بزاره.اینکه ببینه هری بهش بر خورده یکی از کارای مودعلاقش بود.harrystyles: لویی سللاااااااام
harrystyles: سلاممممممم
harrystyles: ما امروز همو میبینیم
harrystyles: تمومش کن...میدونم داری میخونی اینارو
harrystyles: تو خییلی ازار دهنده ای تمومش کن
harrystyles: برای چی همیشه همین کارو باهام میکنی؟
harrystyles: اگر میدونی من چه حسی دارم برای چی اونو میگی؟
ESTÁ A LER
No Homo
FanficLouist91 : يه جورايى دلم ميخواد ديكتو بخورم Louist91 : ولى با اين حال از اين حرفم منظور بدى ندارم [ Persian Translation] ( Larry Stylinson AU) © ALL RIGHTS RESERVED @louvinglouis Translated By : @TheBluestKitten & @Zahra__gh2 #20 in Persian FanFict...