Chapter 32

721 141 72
                                    

*حتما پ.ن آخر پارت رو بخونین*

harrystyles: برای چی چتمون پاک شده بود؟منکه نمیدونم

harrystyles:ولی یک چیزیو میدونم

harrystyles: ما امروز همو میبینیم

harrystyles:امروز ححتثه امروززز خحثعحرئعتذهع

harrystyles: کمتر از سه ساعت دیگه تو روبروی در خونه من خواهی بود

harrystyles:و بغلت میکنم تا وقتی که نتونی نفس بکشی

harrystyles: ولی بعدش ولت میکنم بری چون نمیخوام که توی قرار اولمون اینجا بمیری

harrystyles: لویی این میتونه بهترین هفتت توی تموم عمرت باشه

harrystyles: لویی تو کجایی؟

harrystyles: اگه تو تا الان هم خوابی من میخوام جیغ بزنم چون تا اینجا دوساعت راهه

harrystyles: و من بعد از ظهر منتظرت نمیمونم

harrystyles: جواب منو بده اواکادو

harrystyles: جحخنححخثهثلبحز

لویی به صفحه گوشیش خیره شده بود و به پیام هایه هری که یکی یکی بالا میومد لبخند میزد.اون قطعا باید به هری میگفت که بیداره و داره راه میوفته تا به هملز چپل بره ولی به جاش فقط به پیام هایی نگاه میکرد که روی گوشی میومدن
لویی همیشه همینطوری بود.ازار دهنده.

harrystyles: لویی

harrystyles:تو

harrystyles: مثل

harrystyles: یک

harrystyles: تیکه

harrystyles:عن

harrystyles: زیبایی

harrystyles: من

harrystyles: ازت

harrystyles: متنفرم

harrystyles: خیلی

harrystyles: زیاد

لویی اه ارومی کشید و صفحه پسوردشو بالا کشید و پسوردشو زد.گوشیش برنامه ای که توش چت میکردنو باز کردو لویی بلافاصله چت هریو باز کرد و باعث شد تکستای هری خونده بشن.
لویی تصمیم گرفت برای تفریح خودش هم که شده هیچ تکستی نده و پیامای هریو در حد همون خونده شده بزاره.اینکه ببینه هری بهش بر خورده یکی از کارای مودعلاقش بود.

harrystyles: لویی سللاااااااام

harrystyles: سلاممممممم

harrystyles: ما امروز همو میبینیم

harrystyles: تمومش کن...میدونم داری میخونی اینارو

harrystyles: تو خییلی ازار دهنده ای تمومش کن

harrystyles: برای چی همیشه همین کارو باهام میکنی؟

harrystyles: اگر میدونی من چه حسی دارم برای چی اونو میگی؟

No HomoOnde as histórias ganham vida. Descobre agora