30 : دو زوج در میدان تایمز

323 56 28
                                    


_ بن، بن بیبی... پاشو دیگه !

بنت سرشو توی بالش میکنه و غر میزنه ‌. اون بیشتر از حد تصور خسته‌ست و تنها چیزی که نمیخواد اینه که کلاید سعی کنه بیدارش کنه ‌.

با حس خیس شدن کمر لختش از جا میپره

_ وات د ..؟!

به صورت کلاید که رسماً داره با چشماش میخنده نگاه میکنه و براش چشم‌غره میره ‌. معلومه ..‌.چطور نفهمید کلاید حتماً سعی میکنه روش آب سرد بریزه ‌

بن_ نخند روانی ! کجاش خنده داره ؟؟ متنفرم ازت

بنت خودشو روی پارکت سرد خونه میکشه تا روی مبل تاشوی توی هال خودشو بندازه .

بعد از چند لحظه احساس میکنه از روی مبل بلند میشه و این‌بار روی یه سینه‌ی گرم خوابیده و یکی دستاشو لای موهاش میبره . از روی رضایت آه میکشه و خودشو بیشتر به سینه‌ی گرم و نرم شخص میماله

کلاید از زیرش میخنده و بالای سرشو بوس میکنه

کل_ بنت ... بنت پاشو .. میدونی ساعت چنده عزیزم ؟

بن_ چنده ؟

کل_ ساعت ۱۰ صبحه . میدونی چقد خوابیدی ؟

بن_ هوممم .تو میدونی من چقد خوابیدم ؟ ۷ ساعت . واسه روز تعطیل خیلی زیاده ؟

بنت به خواب سبکش برمیگرده . کلاید دوباره خوابشو قطع میکنه

کل_ بن من که بهت نمیگم انقد کار کنی .. خودت میخوای ... تازه، من همین الانشم دو ساعته بیدارم و میخوام چشمای خوشگل نامزدمو ببینم

بنت بدون اینکه چشماشو باز کنه یه لبخند با عشق میزنه و بدون اینکه ببینه، لباشو روی یه بخش از صورت کلاید میذاره که میفهمه لباش بوده پس لبخند بزرگتری میزنه و دوباره سرشو روی سینه‌ی سفت کلاید میذاره .

کلاید به اینکه چه دوست پسر کیوتی داره لبخند میزنه و دستشو روی کمر بنت بالا و پایین میکنه؛ به خاطر خوش فرم بودن کمر زیر دستش، دستاشو گه‌گاهی تا باسنش میبره و دوباره تا گردنش برمیگردونه

بنت بعد از چند دقیقه ادامه پیدا کردن این روال، پا میشه و روی شکم کلاید میشینه . بعد از حسابی مالیدن چشماش اونا رو باز میکنه

بن_ خیله خب خیله خب پا شدم . مجبور نبودی اغوام کنی

کل_ چی ؟؟ اغوا ؟ من ؟ از چی حرف میزنی ؟

بن_ آره آره ... * خمیازه میکشه* خودتو بزن به اون راه

حالا که کلاید بالاخره داره چشمای نامزدشو میبینه، اینکه داره بهش پوزخند میزنه رو نادیده میگیره و اونو از چونه‌اش میکشه پایین تا لباشونو رو هم بذاره

بنت با خوشحالی لباشو با لبای کلاید تماس میده، اما زود عقب میکشه و یه بوسه‌ی ریز روشون میذاره. کلاید اخم میکنه

Waves [LGBT]Where stories live. Discover now