Chapter 17

1.4K 106 40
                                    

"هي دختر... هييييی"

مورين سعی كرد چشماشو باز كنه اما به قدری ضعيف شده بود كه حتي نميتونست درست نفس بكشه. به پسری كه روبروش بود نگاه كرد.

"اوه خدا رو شكر كه زنده ای؛ هري خيلي نگرانت بود"

"ه-هری"

مورين آروم ناليد.

"آره هری. اون همه جا رو دنبال تو گشته. الان ميريم پيشش"

مورين يه لبخند کم جون زد. اون پسر آروم كابل ها رو از سينه مورين جدا كرد و مورين عين جنازه افتاد توی بغلش. پسر دستشو برد زير گردن و پاهای مورين و اونو بغل كرد.

به سمت در خروجي گاراژ رفت و مورين سعي كرد به راهي كه دارن ميرن نگاه كنه، از در كه خارج شدن نسيم خنكي كه بهش ميخورد رو حس كرد. يه ماشين مشكي جلوی در بود. اونجا واقعا خلوت بود و اين نسبتا عجيب بود اما مورين اصلا تو وضعيتي نبود كه بخواد به اين چيزا فكر كنه اون فقط ميخواست يا بميره يا از اين جهنم بره.
اون پسر مورين رو روی صندلي عقب ماشين دراز كرد.

"سعي كن تا وقتي برسيم يكم چشماتو ببندي. وقتي اونا رو باز كني هري منتظرته"

مورين يه لبخند بي جون زد و اجازه داد كمي احساس آرامش كنه و لحظه اي بعد اون از ضعف و جراحاتي كه برداشته بود دوباره بيهوش شد.

****

د

وباره همون حس برق گرفتگی و همون مراحل منجمد شدن. مورين با وحشت پلک هاشو باز كرد و ديد كه دوباره توی اون گاراژ بود. فكر كرد، فكر كرد، فكر كرد...
'اون خواب بود؟!! يعني اون واقعي نبود؟؟! امكان نداره... امكان نداره...'
با خودش فكر كرد و پلكاشو روی هم فشار داد تا از این خواب بيدار بشه.

"اوه هرزه كوچولو لمس كردن تو خيلي حال داد"

اين صدا... اين صدای همون پسر بود. مورين چشماشو باز كرد و بهش نگاه كرد.
'اون گفت از طرف هري اومده تا منو نجات بده...'

مورين با چشم هايي كه توشون جنون موج ميزد به اون پسر كه كنار اون مرد آشغال وايساده بود نگاه كرد و براي اولين بار تو مدتي كه توی اون گاراژ بود شكست.

صداي ناله واري از گلوي خشكش خارج شد. قطره اي اشک روی گونه خشک و كثيفش ريخت. اون آرامشه لحظه اي تبديل شده بود به خنجر روح مورين.

مرد اومد جلو و نوک سينه مورين رو که از كابل زده بود بيرون گرفت بين دوتا انگشتش و فشار داد، مورين از درد داد زد.

"اگه نگي اون استايلز حرومزاده كجاست كاري ميكنم كه هر لحظه آرزوی مرگ بكني"

مورين سرشو آورد بالا و با چشم هاي كم سوش توی صورت اون مرد نگاه كرد و با آخرين تواني كه براش مونده بود توی صورتش توف كرد.

Sniper | CompleteWhere stories live. Discover now