Chapter 1

3.4K 207 29
                                    

"هدف تو تير رسه"

"خوبه آماده دستور باش"

مورين دوباره دوربين اسنايپرش رو تنظيم كرد و آماده دستور شد.
همين طور داشت حركات اونو چک و دنبالش ميكرد تا از تير رسش خارج نشه... هدف پشتش به اون بود، اما يکدفعه برگشت، مورين از فاصله ٢ كيلومتری هم به طور واضح ميتونست چشم های سبز اونو ببينه، پرستيژ صورتش با موهايپی كوتاه مردونه تر شده بود و اين از نظر مورين معقولانه تر بود. تو يه لحظه انگار كه اون متوجه مورين شده باشه به همون سمتی كه مورين آماده شليو بود نگاه كرد ولی مورين مطمئن بود كه اون نميتونه ببينتش اونم از فاصله دو كيلومتری. مورين به چشماش نگاه كرد؛ چشم هايي كه الان مثل يخ سرد بودن ولي پشت خودشون شعله ای از آتش رو پنهان كرده بودن. نگاه سرد الانش دقيقا شبيه اولين نگاهیه كه مورين از اون به ياد داره...

-فلش بک؛ يک سال قبل

"ببين يارو دفعه پيشم كه زنگ زدی من مطمئنم كاملا تو مخت فرو کردم كه من فقط ماموريت های كوتاه مدت رو انجام ميدم ولی مثل اينكه تو مخی نداری كه من بخوام چیزی رو توش فرو كنم. ديگه زنگ نزن پيری"

مورين هندزفری بلوتوثيش رو از گوشش درآورد و پرت كرد روی ميز، كنار اسلحه ها، چاقوها، انواع اسپری ها، شوكر و هزارتا آشغال ديگه.

هرچي بیشتر از زمان كشتن اون نماينده رياست جمهوری لعنتی ميگذشت مورين از كارش بیشتر پشيمون ميشه. نه برای عذاب وجدان و دلسوزی و اين چرت و پرتا، نه؛ فقط بخاطر زنگ های متعدد اين پيرمرد. مورين ديگه نميدونست چطور حاليش کنه كه اون نميتونه محافظ باشه، نه اينكه نتونه اون فقط نميخواست. از زمانی كه يادش بود تو خفا زندگی ميكرد و از راه انجام ماموريت هايی كه آدم های مختلف ازش ميخواستن به ثروت رسيده بود و از نظر مردم اون يه دختر خانوم شريف و نجيب بود كه آزارش به مورچه هم نميرسید، اما درواقع اون يه قاتل و آدم كشه حرفه ای بود كه هيچ رحم و دلسوزی نداشت؛ مثل يه سنگ. فقط كافی بود بهش پول بدی تا برات فيلم پورن هم بازی كنه، اما اينكه بخواد محافظ باشه كاملا مقارن با قانون های اون بود؛ اونجوری بايد زياد تو اجتماع ظاهر میشد و حتی ممكن بود تو رسانه ها هم نشون بدنش و كلا روال زندگيش بهم بخوره.

از اتاق مثلا مهماتش بيرون اومد و رفت طبقه بالا تا گرسنگيش رو برطرف كنه. از تو يخچال ساندويچ آماده رو درآورد و توی ماكروفر گذاشت. روی صندلی نشست و به يه نقطه نامعلوم زل زد. از تفريحات مفرحه آدم های تنها زل زدن به نقاطه نامعلومه.
صدای گوشيش آرامشش رو بهم زد.

با كلافگی جواب داد و طبق معمول سكوت كرد تا از اون ور خط خودشون رو معرفی كنن.

"مورين جونز؟!"

مورين كاملا تعجب كرد و به حالت نيم خيز دراومد. كسی اسم و فاميل اونو نميدونست، اونم اسم و فاميل اصليش. صدا بازم از اون طرف خط اومد.

Sniper | CompleteWhere stories live. Discover now