~23~

621 91 35
                                    

***نوت آخر میشه گفت مهمه***


"جینگل بلز، جینگل بلز، فاکینگ جینگل بلز"

لیام عربده کشید. مریلین روی تختش غلت خورد

"خفه شو قورباغه ی بدصداااا بلد نیستی نخوووون"

اون متقابلا داد کشید و در اتاقش باز شد

"هاهاهاهاها" لیام با صدای ریزش خندید، "هالیلویا کریسمس مبارکککک" اون با تمام هوایی که تو ریه هاش داشت عربده کشید و خندید. مریلین بالشتش رو پرت کرد سمت لیام

"د گمشو پیش دوست پسرت! پسره ی نخراش نخود مغز!"

مریلین جیغ جیغ کرد. لیام همیشه تو کریسمس خیلی خوشحال میشد ولی مریلی کسی نبود که صبح ها خوش اخلاق باشه!

به این ترتیب لیام شال و کلاه کرد و به سمت خونه ی زین به راه افتاد. برفی روی زمین نبود ولی لیام آرزو میکرد مثل هفته ی پیش برف بباره. کریسمس بدون برف مثل هات چاکلت بدون مارشملوعه. خوشمزه ست ولی با مارشی مارشی خوشمزه تر میشه :^)

"اوه خدای من خیلی خوب شد که اومدی لی لی یه عالمه کار دارم من خیلی احمقم نه؟ درخواست زیادیه؟ این که کریسمس رو تو خونه ی من همه باهم باشیم؟ آخه-" حرف زین با فرود اومدن لبای لیام روی لباش قطع شد

"ببی، احتیاجی نیست اینهمه استرس بکشی"

"لیاااااااااامممم!"

زین داد کشید. لیام فقط سرشو تکون داد و مثل یه پاپی دنبال زین رفت. هرکاری زین میگفت انجام میداد. این وضعیت تا دو ساعت ادامه داشت. زین حتی نمیذاشت لیام ببوستش!

اونا روی کاناپه افتادن

"از کریسمس متنفرم"

"من عاشقشم!"

لیام دوباره انرژی گرفت. مثل یه پسر بچه ی بیش فعال شده بود. در خونه زده شد. زین زود از جا پرید و در رو باز کرد. مریلین و لارا اومدن داخل

"کریسمس مبااااااااارککک"

"کریسمس مبارک دخترا!"

زین به هرکدوم یه بغل و یه بوسه روی گونه داد. دخترا کادوهاشونو گذاشتن کنار درخت نصفه تزئین شده و روی کاناپه نشستن

"آهق، زین کافیه بهم بگی این لیوم با آواز نخراش فاکینگ جینگل بلزش اعلام حضور کرد و من میدونم باهاش چیکار کنم"

"نه...آم...همچین آهنگیم داریم؟ جنگل بلز داریم ولی...فاکینگشو نمیدونم هست یا نه!"

زین ایستاد. لیام بدون هیچ خجالتی همراه لارا هارهار خندیدن. زین شونه هاشو بالا انداخت و رفت تا میلک شیک توتفرنگی رو که از شب قبل با هزار زور و زحمت درست کرده بود رو برای مهموناش بیاره

just me, him & the moon ꗃ ziam.zustin ✓Where stories live. Discover now