— یعنی دیگه ازم متنفر نیستی؟
— هنوز از کاری که با گائون کردی عصبانیام، ولی دیگه ازت متنفر نیستم.
مارک این صداقت و رکگویی الیا رو پذیرفت. همین حد براش کافی بود. اگه جای اون بود، خودش هم همین واکنش رو نشون میداد. دلسوزی نمیخواست.
— باید ازم متنفر باشی. من نزدیک بود گائون رو بکشم. حتی میخواستم… اون هیچوقت منو نمیبخشه…
یه دست محکم نشست روی شونههاش.
— نصف بیشتر وقتا زیر هیپنوتیزم بودی و واکنشت طبیعی بود، داشتی از خودت دفاع میکردی. چرا با خود گائون در موردش حرف نمیزنی؟ مطمئن باش، بیشتر از هر کسی اون درکت میکنه.
مارک حس کرد چشمهاش میسوزه. داشتن یه خواهر ناتنی یه چیزه، ولی اینکه واقعاً ازش حمایت و دلگرمی بگیره، چیزی بود که نمیدونست اینقدر نیازش داره.
یه گرمای سبک و روشن تو وجودش نشست. حسی که هیچوقت قبلش نداشت. انگار یه بار سنگین از دوشش برداشته بودن. اون حس رو شناخت: امید.
***
گائون زودتر از موعد رسید رستوران. انقدر ذوق دیدنشو داشت که فکر نمیکرد این همه دلتنگش بشه. نمیتونست صبر کنه تا بشنوه این مدت چه کار کرده. یه دلیل دیگه هم بود که اینقدر میخواست الیا رو ببینه، ولی سعی کرد به اون کشمکش کوچیک تو دلش اهمیت نده.
الیا دقیقاً سر ساعت وارد رستوران شد. صورت گائون یهو روشن شد و لبخند بزرگی زد. دست تکون داد تا توجهشو جلب کنه، ولی زود متوجه شد یه پسر قدبلند و لاغر با یه کلاه دنبالش میاد.
اول فکر کرد JJ همراهشه، احتمالاً به دستور یوهان برای امنیتش. اما چند ثانیه بعد فهمید کیه.
اون مارک بود. چرا با الیجا اومده بود؟ اونم تنها؟ باید سریع به یوهان زنگ میزد؟
قبل از اینکه فرصت فکر کردن یا واکنش داشته باشه، الیا پرید بغل گردنش و یه آغوش محکم بهش داد.
وقتی ولش کرد، گائون دید که لبخند تا گوشاش رفته. از ظاهر ماجرا مشخص بود که هیچ خطری تهدیدش نمیکنه.
— سلام. خوشحالی منو دیدی؟
این همون روش الیا بود برای گفتن اینکه دلش براش تنگ شده. گائون فقط با شور و شوق سر تکون داد و سعی کرد جلوی احساساتش رو بگیره.
دیدن الیا از نزدیک بهش فهموند ترک خونه اشتباه بزرگی بوده. حالا داشت تقاص همونو پس میداد.
— یکی رو با خودم آوردم که جشن بگیریم. امیدوارم اشکالی نداشته باشه.
لحنشو سبک و عادی نگه داشت، هرچند پشت لبخندش یه ذره نگرونی قایم شده بود. گائون اون ضعف پنهون رو فهمید و یه لبخند مطمئن زد. این همون زبون بیکلامش با الیا بود وقتی حرف نمیتونست بزنه. همیشه جواب میداد.
YOU ARE READING
The Return of Devil Judge
FanfictionThe devil judge Couple: Kang Yohan & Kim Gaon Genre: Bl, Romance, Crime, Author: Mist3moon3
Chapter 14
Start from the beginning
