گائون درحالی که دو لیوان شامپاین تو دستاش بود، به جمعیت اندوه مقابلش خیره شد. اگرچه خودش زیاد اهل نوشیدن نبود ولی یوهان اهل نوشیدن بود و گائون بود که پیشنهاد داد تا بره نوشیدنی بیاره.
از جایی که بایستاده بود، دنبال یوهان گشت و اونو با فاصلهی زیاد و کنار یه فوارهی کوچیک دید. زن زیبایی کنارش ایستاده بود و از نظر گائون فاصلشون بیش از حد نزدیک بود.
لبای گائون با حالت ناخوشایندی جمع شدن.
اون زن سعی میکرد خودشو وارد حریم شخصی یوهان کنه و بدتر از همه این بود که یوهان از این توجه لذت میبرد. حتی با اینکه گائون میدونست یوهان فقط داشت نقش بازی میکرد و مؤدبانه همراهی میکرد، بازم ته دلش انگار یکی یه مشت محکم تو شکمش کوبیده بود.
صحنه رو که نگاه میکرد، حس میکرد کل وجودش داره از حسادت متلاشی میشه. دستای کشیده و باریک اون زن حالا پررو شده بود و رفته بود طرف کروات یوهان، همون کراواتی که خود گائون قبلتر به گردنش بسته بود و کاملاً مرتب هم بود. بدن لاغر و ظریف زن هم کمکم خم شد طرف هیکل ورزیدهی یوهان و خودش رو بهش چسبوند.
گائون دیگه طاقت نداشت. با یه قیافه گرفته و قلبی که تند میزد، خودشو بین اون همه جمعیت چپوند و قدمهاشو سریعتر کرد.
وقتی رسید به یوهان، صدای اون زن با لحن وسوسهگرش به گوشش خورد؛ داشت با نوک انگشتاش رو پیراهن یوهان میکشید:
– معلومه خیلی ورزش میکنی… عضلاتت از زیر پیراهنت معلومه… یا بهتره بگم، میشه لمسشون کرد…
حرفشو نصفه گذاشت و با پررویی کف دستشو روی سینهی یوهان گذاشت.
گائون عمداً گلوی خودش رو صاف کرد. زن سرشو سریع چرخوند، موهای بلند و لَختش تو هوا تاب خورد. با نگاه موشکافانه از بالا تا پایین گائون رو برانداز کرد و ابروشو بالا انداخت. گائون هم بدون مکث همون کارو کرد، ابروشو بالا داد، انگار بهش اعلام جنگ کرده باشه.
یوهان نگاهش به گائون افتاد و لبخند محوی زد. خوب میفهمید جریان از چه قراره. حس عجیبی بهش دست داد… هیجانانگیز و در عین حال معذبکننده. این که گائون اینجوری نسبت بهش حس مالکیت پیدا کرده بود، براش هم خندهدار بود هم شیرین.
گائون نگاهشو از زن برنداشت. یکی از لیوانای شامپاین رو برداشت و تو سه قلپ بزرگ همهشو سر کشید. بعد، لیوان خالی رو تقریباً با حالت پرخاشگر گرفت سمت اون زن و گفت:
– فکر کنم لیوان رئیس دادگاه کانگ دوباره پر شدن لازم داره.
لحن جدی و نگاه تیزش باعث شد زن چند ثانیه مکث کنه، بعد بالاخره لیوانو گرفت. رو به یوهان برگشت، یه لبخند شیرین زد و گفت:
– جایی نرو الان برمیگردم.
گائون به زور جلوی زبونشو گرفت که جواب نده: «نه، برنمیگردی!» دلش از خشم آتیش گرفته بود.
YOU ARE READING
The Return of Devil Judge
FanfictionThe devil judge Couple: Kang Yohan & Kim Gaon Genre: Bl, Romance, Crime, Author: Mist3moon3
