— شنیدم مادرم به یکی گفت که از وقتی بچهٔ تو رو بارداره من دیگه بیفایدم. بهش گفته بود خلاصم کنن. نمیتونستم باور کنم مادرم اینقدر سنگدل باشه.
یوهان هر دو دستش رو محکم گذاشت رو بازوهای مارک.
— چنین چیزی اتفاق نمیافته. من هر کاری از دستم بر بیاد میکنم تا جلوی این کارو بگیرم.
— بعد از کاری که خواستم با دوست پسرت بکنم، چرا برات مهمه؟ واقعاً متأسفم که خواستم بهش آسیب برسونم.
— تو باید مسئول کارات باشی. معذرتخواهیهاتو رو نگه دار تا وقتی که رو در رو دیدیش.
مارک سرش رو تکون داد.
— اون هیچوقت منو نمیبخشه و ازم متنفر میشه.
— اگر این اتفاق بیفته هرچند من باور ندارم گائون از پس همچین چیزی بر بیاد، باید عواقبشو قبول کنی و مجازاتتو قبول کنی
مارک گذاشت حرفها توی وجودش جا بیافته. شنیدن این حرفها از زبان یوهان باعث شد حس کنه یه هدف داره. باید جبران کنه و مسئول اعمالش باشه.
— گوش کن مارک. من اجازه نمیدم اتفاقی برات بیفته. این که تو پسر برادرم هستی یعنی حالا مسئولیتت با منه.
— ولی میدونی که مامانم به برادرت خیانت کرد و از اون رابطه باردار شد. این یعنی من یه حرومزادم، نه؟
— چیزی که گذشته، دیگه برنمیگرده. تو مقصر نیستی که به دنیا اومدی. گناه اصلی گردن مادرته که ترکت کرد.
— یعنی از دست من عصبانی نیستی؟
یوهان سرش رو تکون داد.
— فقط میخوام بهم بگی چه بلایی سر پدر و مادرخواندهت اومد.
مارک سرش رو پایین انداخت و گفت:
— مادرم خودش دستور داد که اونا رو با سم بکشن.
وقتی حقیقت رو گفت، انگار یه بار سنگین از دوشش برداشته شد. صورتش رو توی دستهاش پنهون کرد و گذاشت اشکهاش از دلتنگی و عذابش جاری بشن.
یوهان دستش رو گذاشت کنار سرش و کشیدش توی بغل.
— به هیچکس چیزی نگو. من همهچی رو درست میکنم.
***
گائون درست داشت از دفتر بیرون میرفت که اسم الیا روی صفحهی گوشیش ظاهر شد.
غیرعادی بود که الیا سر کار بهش زنگ بزنه. نگران شد. نکنه اتفاق بدی براش افتاده؟ یا خدای نکرده بلایی سر یوهان اومده؟
بیمعطلی جواب داد:
— چی شده، الی؟
حتماً نگرانی توی صدای گائون رو شنید و پشیمون شد که به محل کارش زنگ زده. گائون از وقتی از خونهی یوهان رفته بود، شروع کرده بود به صدا کردنش به اسم «الی». همین باعث میشد الیجا حس خاصی پیدا کنه، انگار نزدیکتر شدن به هم.
YOU ARE READING
The Return of Devil Judge
FanfictionThe devil judge Couple: Kang Yohan & Kim Gaon Genre: Bl, Romance, Crime, Author: Mist3moon3
Chapter 14
Start from the beginning
