Part 2

93 17 2
                                        

Pov tea :

دستشو گرفتم و به اتاقم بردمش . روی تخت نشوندمش و رفتم توی دست‌شویی تا جعبه ی کمک های اولیه رو بیارم . جعبه رو برداشتم و سمتش رفتم . هنوز چیزی که میدیدم رو باور نمیکردم .

در جعبه رو باز کردم و پماد مخصوص کبودی رو برداشتم ‌. کمی رو انگشت اشارم ریختم و اونو خیلی آروم و با لطافت روی قسمت قرمز پوستش کشیدم .
زیرلب با صدای آروم خطاب بهش گفتم

_ اینو میزنم برای اینکه کبود نشه . پوست حساسی داری خیلی سریع کبود و قرمز میشه . این پمادم بهت میدم اگر یه وقت اینجوری شد دوباره بزنیش .

وقتی پماد زدنم تموم شد سرمو بالا آوردم که با چشای درشت و گردش بهم خیره شده بود . دقیقا مثل یه خرگوش سرگردون . کیوتی زیر لب گفتم و بلندشدم .

_ بهتره بریم ممکنه خیلی دیربشه .

سریع از جاش بلند شد و گفت بریم . لبخندی بهش زدم و از اتاق بیرون رفتیم و توی سالن قدم زدیم تا به سالن غذاخوری برسیم . مادر اینارو دیدم و به جونگکوک گفتم باید از اینور بریم . رسیدیم سرمیز و من نشستم و کوک هم کنار من نشست و کنارش سونگ نشسته بود و روبه روی من هیونگ شیک و روبه روی کوک مادرش .

_ خیلی شرمنده که دیر شد حقیقتا تماسی داشتم که واجب بود و طول کشید . بازم شرمنده .

/ اشکالی نداره . قبل از سفارش غذا رسیدی ‌. فقط اون امگا با تو چیکار میکنه ؟

امگا ؟؟؟ الان مادرم داره توهین میکنه ؟؟ اخه چرا ؟ به نظر میاد امگای آروم و مهربون و سربه زیری باشه . تازه خوشگلم هست ، حتی .........

_ مادر جونگ‌کوک شی به خاطر من معطل شدن . ایشون میخواستن لباس هاشونو عوض کنن و با من بیان اما متاسفانه اینجوری شد ...

/ خیل خوب اصن دیگه کاری ندارم .
 
هیونگ شیک جام شراب سفید رو برداشت و برای خودش ، مادر کوک ، مادرم ، هیوجو ، من و سونگ هم ریخت . رو کرد به کوک

× جونگ‌کوک شی ، شما هم از این شراب میخورین ؟

کوک آروم سری تکون داد و هیونگ شیک برای جونگ‌کوک هم شراب ریخت . کوک لیوانش رو برداشت و لبش نزدیک کرد میخواست بخوره اما مادرش ...

* کوک .... فکر میکنم نباید در حضور بقیه ی بزرگترها چیزی بنوشی درسته ؟

+ مادر .... اما فکر نمیکنم کمی به جایی بربخوره درسته ؟

و لیوان رو دوباره نزدیک لب هاش کرد و کمی ازش خورد . میخواست کمی دیگه بخوره که سونگ لیوان رو از دستش کشید و محکم روی میز کوبید .

= فکر میکنم وقتی اومونی چیزی میگن باید به حرفشون گوش بدی نه ؟ یادته که توی اتاق چی بهت گفتم ؟

دیدم حلقه زدن اشک توی چشاش رو . دیدم تند تند قورت دادن آب دهنش رو . دیدم جلوگیری برای شکست بغضش رو . دیدم توی چشاش ناراحتی ، تنفر و عصبانیت رو ..‌‌

Titanic and‌ the love‌ Foundحيث تعيش القصص. اكتشف الآن