جیسونگ برای متوجه شدن این شرایط زیادی درگیر و دلشکسته بود بخاطر همین هم اصلا متوجه تغییر حالت و رفتارهای چان نشد، فقط با هدایت زبانی چان سوار ماشین شد و دو پسر دیگه هم بعد از نگاه پر معنی به هم سوار شدن.
اینبار دوباره فلیکس جلو نشست و جیسونگ عقب.
فلیکس نگاه کوتاهی به پسر پشت انداخت که سرگرم گوشیش شده بود و دوباره نگاه نگرانش رو به چانی داد که مشغول راه انداختن ماشین بود.
-یک ساعت دیگه میرسیم...
اعلام کرد و دوباره نگاه کوتاهی به فلیکس انداخت.
فلیکس زیر لب "چیزی شده؟!" رو زمزمه کرد اما چان فقط با یه لبخند اطمینان بخش سرش رو به معنی نه تکون داد و به همون سرعت که اون لبخند روی لبش شکل گرفت از صورتش پاک شد و دوباره به روبرو خیره شد.
فلیکس که شاهد همهی این تغییرات بود فقط نفس کلافهای کشید و به بیرون خیره شد.
امیدوار بود که اتفاق چندان مهمی نیوفتاده باشه...
امیدوار بود...
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
نمیدونست تصمیم درستی گرفته یا نه ولی داشت انجامش میداد!
باید خیلی محتاطانه رفتار میکرد چون نمیخواست جیسونگ اصلا از این کار بو ببره!
تقریبا مطمئن بود که دیگه با این حرکت چیزی بین خودش و جیسونگ باقی نخواهد موند و برای همیشه بدون اینکه حتی فرصت یه خداحافظی درست و حسابی داشته باشه جیسونگ رو از دست میده!
بغضش رو قورت داد و وقتی منشی بهش اجازهی ورود داد پشت در وایساد و دو تقه به در زد و با صدای گنگی از پشت در که بهش اجازهی ورود داد، در رو باز کرد.
تو همون لحظه اول وقتی نگاهش تو نگاه مرد مسن گیر کرد انگار جیسونگ رو جلوی خودش دید.
اونقدر ترسیده بود و تردید داشت که همین الان میخواست دور بزنه و برگرده و همهی اون چیزهایی که تو سرش بود رو برای همیشه فراموش کنه اما دیگه واقعا دیر شده بود!
-سلام...
-سلام آقای لی...
مرد، کاملا جدی جوابش رو داد و با یه اخم وحشتناک روی پیشونیش از جاش بلند شد تا روبروش بشینه.
از آخرین دیداری که باهاش داشت چیزهای خوبی به یاد نمیآورد.
-خیلی برام عجیب بود که از طرفت درخواست دیدار داشته باشم...میشنوم...
مرد درحالی که پا روی پا میذاشت با غرور گفت و نگاه مسخرهای بهش انداخت.
-مطمئنم راجعبهمون شنیدین...
-راجعبه چی؟!
مرد با شگفتیِ ساختگیای درحالی که نمیتونست نیشخندش رو پنهان کنه گفت و مینهو از شدت حقارت دندون رو دندون سایید.
YOU ARE READING
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #Chanlix, #MinSung ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part:39 ✨
Start from the beginning
