بابت دو هفته آپ نشدن واقعا متاسفم جوجه های عزیزم...
یه عمل یهویی داشتم...
با یه قسمت کیوت امیدوارم جبران شه.
ماچ به کله های پر دارتون
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
طبق روتین روزهای گذشته با تنی خسته و کوفته به سمت خوابگاه میرفت و برای یه خواب عمیق و طولانی برنامه میچید که با برخورد پاش به چیزی چنان محکم با زانو زمین خورد که شلوارش از ناحیه زانوی سمت راست جر خورد و درست همون ناحیه چنان زخم عمیقی برداشت که آه از نهادش بلند شد.
با ناامیدی و غصه همون جا روی زمین نشست و زانوی زخمیش رو خم کرد و برای بهتر شدن دردش از لحاظ روحی اطرافش رو با جفت دستهاش گرفت و فشرد ولی بهتر نشد که هیچ بخاطر فشار آوردن یه سنگ بین پوستش حتی دردش بیشتر هم شد.
_شت...جر خوردم...گوه تو این زندگی...
با حرص توپید به خودش و بعد از درآوردن اون سنگ موزی با زور از جاش بلند شد و لنگان لنگان به سمت لابی خوابگاه حرکت کرد و متوجهی نگاههای چانی که داشت از لب پنجره میپاییدش نشد.
_احمق...فقط دردسری...حتی واسه خودت...
چان گفت و سری تکون داد و همون طور که ذهنش درگیر زخمی شدن پسر کوچیکتر بود ماگش رو بین لبهاش قرار داد و سمت تختش رفت.
اصلا به اون چه ربطی داشت که بخواد نگران زخم زانوی اون احمق که حتما خیلی درد هم داشت بشه؟!
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
این ایده که بتونه بخوابه هیچ وقت به واقعیت تبدیل نشد.
شاید از بدشانسی بیش از حدش بود که همیشه سر بزنگاههای بد سر میرسید و همیشه تو موقعیتهای سخت قرار میگرفت.
آزمایشات الهی قرار نبود یه روزی بالاخره تمام بشه؟
چرا همهی آزمایشات الهی سر راه اون سبز میشدن؟!
با ورود به سوییتِ تاریک بدون اینکه حرفی بزنه یا صدایی از خودش در بیاره به سمت اتاق خواب راه افتاد و از دری که از قبل باز بود رد شد و داشت خیلی مظلومانه به سمت تختش میرفت که یهو با شنیدن صداهایی شوکه سر جاش متوقف شد.
این صدا...
صدای نفس نفس زدن نبود؟
شوکه و یخ زده فقط در حد چند سانت سرش رو برگردوند تا به منبع صدا که پشت سرش بود کمی دید پیدا کنه.
نکنه مینهو و جیسونگ از قصد یه سگ هار رو ول کرده بودن تو اتاق؟
عینک کوفتیش کجا بود؟ چرا نباید تو چنین موقعیتی بهش کمک میکرد؟
KAMU SEDANG MEMBACA
✨Crisis of twenty years ✨
Fiksi Penggemar𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #Chanlix, #MinSung ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
