✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
وارد اتاق شد و آروم به اطراف سرک کشید.
وقتی دید همه چراغا خاموشـه با لبهای آویزون وارد اتاق خواب شد و کاپشنش رو درآورد.
نگاه زیر چشمیای به جای مینهو انداخت که خالی بود و افسرده سرش رو چرخوند و به جیسونگی که زیر پتو قایم شده بود نگاهی انداخت.
-بیداری؟
امیدوارانه زمزمه کرد و وقتی جوابی ازش نگرفت دوباره مشغول عوض کردن لباسهاش شد.
دلش آشوب بود و نمیدونست باید چیکار کنه.
میدونست جیسونگ خواب نیست اما نمیدونست چجوری باید بهش نزدیک شه!
اما بالاخره با کلی کلنجار رفتن با خودش بالاخره راضی شد بعد از کلی این پا و اون پا کردن سمتش بره.
کنار تخت رو زمین نشست و آروم دستش رو روی شونهی پسر بزرگتر گذاشت و نوازشش کرد.
بدن جیسونگ داغ بود و مشخص بود عرق کرده.
شاید بخاطر گریه بود!
با لمس کردنش انگار سپر پسر بزرگتر هم شکست و شروع کرد به گریه کردن و فلیکس هم با بغض به نوازش کردنش ادامه داد.
جیسونگ برگشت سمتش و یکم نیم خیز شد و شروع کرد به گریه کردن تو بغلش و فلیکس فقط مشتاق تو بغل فشردش و گذاشت هر چقدر که میخواد خودش رو خالی کنه.
متاسفانه کاری جز این از دستش برنمیومد.
بعد از دقایق طولانی بالاخره جیسونگ آروم شد و از بغلش خارج.
تمام تنش از داغی زیاد خیس عرق شده بود و صورتش حتما سرخ شده بود.
-میرم برات آب بیارم...
فلیکس زمزمه کرد و فوری از اتاق خارج شد و لیوانی رو پر آب کرد و سریع برگشت تو اتاق.
جیسونگ حالا تو جاش توی تاریکی نشسته بود و لیوان رو از دستش گرفت و تا ته همش رو نوشید.
نفس عمیقی کشید و بعد از کنار گذاشتن لیوان به روبرو خیره شد.
-نمیدونم باید چیکار کنم...میخواستم بخاطر اشتباهش تنبیهش کنم تا به خودش بیاد اما زیادی مغرورتر از این حرفاست که بخواد قبول کنه اشتباه کرده و تاوان اشتباهش رو پس بده...حتی به خودش زحمت نداده که بفهمه قصد من از اینکار چی بود! فقط لجبازی در آورد و اینشکلی شد...
برای خودش غر زد و فلیکس فقط با گزیدن لبش خیره بهش موند.
اصلا نمیدونست باید چی بگه...
برای چند دقیقه تو همون حالت موندن تا اینکه جیسونگ دوباره به حرف اومد.
-ممنون که امشب اومدی...برو بخواب...منم خیلی خوابم میاد...فردا باید با مینهو برم برای تنظیم شکایت...
YOU ARE READING
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #Chanlix, #MinSung ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part: 36 ✨
Start from the beginning
