صدای ناله‌ها و عوق زدن‌های فلیکس و برخورد آلت خیسش به ته حلقش سکسی‌‌ترین چیزی بود که می‌تونست تو کل عمرش بشنوه و ازش سیر نشه.

بالاخره بعد از چند بار عقب جلو کردن کمرش، تو دهن فلیکس کام شد و صدای ناله هردو بلند شد.

فلیکس فوری برای نفس گرفتن عقب کشید و همزمانی که مقداری از کام چان از دور دهنش بیرون می‌ریخت سعی میکرد قورتش بده.

_آه فاک...حس میکنم تا خود صبح میتونم یه بند کام شم کوچولو...

گفت و نگاه مظلوم فلیکس به دیکش افتاد که همین الان هم دوباره بزرگ شده بود و خبر از شب داغی بهش میداد.

لیسی به لبش زد و تا خواست جم بخوره چان دوباره بلندش کرد و طوری کوبوندش به تخت و زانوهاش رو روی شونه‌اش گذاشت که فلیکس برای یک لحظه گیج رفتن سرش رو حس کرد.

یکم زور زیادی چان ترسناک بود و اینکه انقد راحت میتونست شبیه اسباب بازی جابجاش کنه هورنیش می‌کرد.

نتونست زیاد تو افکارش بمونه چون زبون و دهن چان دوباره به پایین تنه‌اش حمله کرده بودن و اینبار سوراخش رو هدف قرار داده بودن.

شوکه فقط اومد از دست چان فرار کنه که بازوهای چان دور رون پاش قفل شد و محکم شکمش رو به تخت چسبوند.

طوری قفل شده بود که اگه میخواستم نمیتونست فرار کنه و شک هم داشت که التماس کردن جوابی بده‌.

چان طوری زبونش رو میکرد تو سوراخش که حس میکرد قراره از دهنش بزنه بیرون و این گیجش می‌کرد اما همه چیز تازه اونجایی شروع شد که چان انگشت بلند وسطش رو وارد سوراخش کرد و باعث شد فلیکس ناله بلندی بکنه و با زور بخواد خودش رو عقب بکشه.

_اههههه..‌.چان...نه...

_هیششششش...آروم بگیر...

چان با خشونت گفت و فلیکس فقط سرش رو چرخوند و همزمان که از حس ورود اون انگشت و دومی و سومی تو بدنش حس عجیبی داشت شروع کرد به ناله کردن و گریه کردنش از لذت دیگه دست خودش نبود.

چان درست جایی رو ماساژ میداد که فلیکس تقریبا یکسالی میشد اون نقطه بدبخت رو فراموش کرده و دیوونه‌اش میکرد.

با ورود انگشت چهارم توش دیگه کم کم داشت درد رو هم تجربه میکرد چون پوست سوراخش کشیده میشد و الان دیگه نمیدونست داره از لذت گریه می‌کنه یا درد.

چان بالاخره عقب کشید و با خالی شدن سوراخش یه نفس عمیق همراه با حق حق کشیده ولی وقتی چان رو زانو وایساد و از زیر باسنش گرفت و کمرش رو تو هوا نگه داشت و پاهاش رو بیشتر باز کرد فهمید قراره امشب رسما بدجوری به فاک بره چون اخم روی پیشونی و تمرکز چان اصلا چیزی نبود که بشه ازش گذشت.

چان آروم همزمان که حالا نگاهش به فلیکس بود طول آلتش رو وارد سوراخش کرد و بلند بلند با صدای زمختش ناله میکرد و فلیکس فقط به سقف خیره بود و به بالشت زیر سرش چنگ مینداخت.

با ورود کامل چان و متوقف شدنش هردو نفس حبس شده اشون رو بیرون دادن.

_اییی چااان‌...

_جونم...

چان روش خم شد و آروم شروع کرد به عقب جلو کردن کمرش و بوسه زدن به صورت خیس فلیکس و برای چند دقیقه از دیدن درد کشیدن فلیکس خودش هم درد کشید و حتی خواست عقب بکشه ولی با چنگ انداختن فلیکس به کمرش و گفتن "ادامه بده" ش فقط شروع کرد به سرعت دادن به حرکاتش و چند دقیقه بعد این فلیکس بود که تقریبا از لذت جیغ می‌کشید و چان برای جلوگیری از رسوایی انگشت‌هاش رو کرده بود تو دهنش و با چنان شدتی توش میکوبید که حتی خودش هم نمیدونست چنین توانایی‌ داره.

بعد از پنج دقیقه که براشون مثل برق گذشت با شدت توی فلیکس خالی شد و شروع کرد به حرکات آروم دادن به کمرش و نگاهش رو به آلت شل و کثیف فلیکس داد که مشخص بود کام شده و همون طور که هنوز به حرکات ریتمیکش ادامه میداد بلند خندید و نگاهی به صورت سرخ و بی‌حال فلیکس کرد.

_یکی اینجا خیلی خوش گذرونده...

با حرفش فلیکس فقط چشم‌های بسته‌اش رو نیمه باز کرد و چنگی به کمر چان انداخت.

چان با کامل کام شدنش بدون اینکه ازش بکشه بیرون خودش رو رها کرد روی فلیکس و پسر کوچیک‌تر فقط یه نفس خفه کشید و گذاشت بدنش از اون سنگینی لذت ببره.

اصلا نمیدونست چند بار کام شده ولی بشدت احساس خستگی میکرد و فقط دوست داشت بخوابه که با حرکت دوباره آلت لزج چان تو بدنش فقط داد زد.

_یااااااا...چته وحشی...

_گفتم که...امشب تا صبح خبری از خواب نیست بیبی...بنده تازه بازی رو شروع کردم...

✨Crisis of twenty years ✨Where stories live. Discover now