part 21

83 24 34
                                    

تهیونگ

سعی کردم تا بتونم چشمام رو دوباره باز کنم حس سرگیجه شدیدی داشتم و انگاری یک دریا توی سرم امواج شده بود و نمیتونستم حتی از سرجام تکون بخورم

وقتی که بالاخره هوشیاریم رو به دست آوردم خودم‌ رو روی تخت بیمارستان دیدم و متوجه دستام شدم که باندپیچی شده بودند

سرم رو کمی چرخوندم و با چهره به خواب رفته آقای
یانگ روبه‌رو شدم
همونطوری که روی صندلی کنار تختم نشسته بود سرش رو روی تخت گذاشته و خوابیده بود
به نظر میومد که مدت زیادی باشه که تو این وضع به خواب رفته...

کمی بدنم رو که عضلاتش خشک شده بود رو تکونی دادم و سعی کردم تا بدون اینکه سروصدایی ایجاد کنم و باعث بيدار شدن آقای یانگ بشم از روی تخت بلند بشم

یانگ سو با متوجه شدن تکون خوردن تخت سریع از خواب پرید و سعی کرد تا با فشردن پلکاش به هم سطح هوشیاریش رو بالا بیاره

با دیدن بیدار شدنش کمی حالت صورتم گرفته و مچاله شد و بدون گفتن هیچ چیز بهش خیره شدم
فکر کنم با این گا کاریم قرار نبود که بتونم به این زودی از روی این تخت بتونم بلند بشم

یانگ سو چند دقیقه بعد با صدای نسبتا گرفته اش لب زد
- تهیونگ‌بالاخره به هوش اومدی؟
یانگ سو کمی خودش رو بهم نزدیکتر کرد و انگشت اشاره اش رو روبه روی صورتم گرفت و ادامه داد
- تهیونگ سعی کن حرکات انگشتم رو دنبال کنی

کاری که گفته بود رو انجام دادم و بعد از تموم شدم این معاینه اش گفت
- تهیونگ میدونی که الان کجایی؟ تو چه موقعیتی هستی؟ یادت هست که چه اتفاقی افتاده؟

سری به نشونه تایید کردن تکون دادم و بعد از اون ددباره سعی کردم تا بتونم از ردی تخت بلند بشم
وقتی که پاهام به زمین رسید چشمام سیاهی کرد و لحظه ای فضای اتاق برایم محو و تار شد

آقای با دیدن این وضعیتم سریع سمتم قدمی برداشت و با گرفتم بازوم کمکم کرد تا تعادلم رو حفظ کنم

زمانی که حس کردن دوباره به خودم اومدم ناخودآگاه بازوم رو از دستش کشیدم

چشمام رو محکم روی هم فشردم و آخ ارومی گفتم
+باید..باید برم....جین..حالش خوبه؟ الان توی چه وضعیتیه؟ باید برم پیشش....

یانگ سو سعی کرد مانع رفتم بشه و با نگرانی لب زد
- تهیونگ لطفا..تو باید استراحت کنی
+من حالم خوبه...فقط چند ساعتی رو فکر کنم بیهوش بودم
- تهیونگ حتی اگه دو دقیقه هم بیهوش بوده باشی باید استراحت کنی

یانگ سو با شنیدن صدای به زنگ دراومدن گوشیش کمی از تهیونگ فاصله گرفت و بعد از اینکه نگاهی به اون شماره انداخت تلفنش رو جواب داد

تهیونگ کنجکاوانه منتظر تموم شدن تلفن یانگ سو بود و با دنبال کردن اکت های مختلف چهره یانگ سو سعی می‌کرد تا بفهمه چه موضوعی اتفاق افتاده

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Apr 08 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

doctor kim Where stories live. Discover now