***

گائون در عقب ماشین شاسی بلند یوهان رو باز کرد و سوار شد. جی جی که پشت فرمون منتظر یوهان بود، با وحشت از جا پرید و نگاه مشکوکی به گائون که با خونسردی رو صندلی لم داده بود، انداخت.
گائون با ابروهای بالا رفته به چشمای گشاد شده ی جی جی نگاه کرد، انگار که داشتن همو به مبارزه دعوت میکردن.
بعد چند ثانیه جی جی یه دفعه زد زیر خنده و صدای قهقهه هاش تو ماشین پیچید. بدون اینکه حرفی بزنه برگشت و درحالی که سرشو تکون میداد چیزایی زیرلب میگفت.
_اوه پسر این قراره خیلی جالب شه!
همون موقع در ماشین باز شد و یوهان سوار شد. وقتی متوجه ی حضور گائون شد، نگاهی به جی جی که شونه هاش از خنده میلرزید فهمید که یه اتفاقی افتاده.
از صورت یوهان نمیشد چیزی رو خوند و سکوتش ترسناکتر بود. گائون میدونست تظاهر کردنش به بی اعتنایی یه قمار بود. یوهان کارشو خیلی جدی میگرفت و وقتی نمیخواست کسیو درگیر کاراش کنه، توافقی وجود نداشت. کنجکاوی گائون دنبال راهی برای دخالت بود ولی گائون سعی داشت این افکارو پس بزنه. هرچقدر سعی داشت خودشو کنار بکشه مصمم تر میشد.
با اینکه اون دوتا صمیمی شده بودن، هنوزم عصبانی کردن یوهان ریسک بود. گائون نمیدونست چی انقدر باعث جسور شدنش شده که حتی اون روی تاریک یوهانم نادیده گرفته. اگه خیلی رومخ شیطان میرفت، اون میفرستادتش جهنم؟ مطمئنا تنبیه میشد. این موضوع چطور میتونست رو رابطه ی الانشون تاثیر بزاره؟
_فکر کردم برات روشن کردم که کارو با لذت قاطی نمیکنم
از اونجایی که تنها نبودن گائون قرمز شد چون بی شک جی جی میتونست همه چیو بشنوه. گائون فکر کرد چی تو سر جی جی میگذره؟ یوهان چقدر اطلاعات با اون درمیون میذاره؟ اون روی حسودش میدونست چیزایی که اون ازشون خبر نداره، به راحتی با جی جی درمیون گذاشته میشن. بالاخره از کوره در رفت و گفت:
_فکر میکنم من حق دارم راجب هرچیزی که اتفاق میفته بدونم نه اینکه ازم مخفی شه. اگه از چیزی خبر نداشته باشم چجوری میخوام کمک کنم و بدرد بخورم؟ همونجور که میدونی تو کار ما اعتماد ضروریه. پس من باید در جریان همه ی پرونده ها باشم چون تو به من نیاز داری
یوهان میدونست چی تو کله ی گائون میگذره. پسر پرشسش مجموعه هم امنیت داشت و فکر میکرد پای قابلیتاش وسطه. باید وضعیتو آروم میکرد.
(مجموعه هم امنیت یعنی مجموعۀ چند کشور واقع تو یه منطقه که ملاحظات امنیتی اونا جوری به همدیگه وابسته ست که نمیشه امنیت یکی رو بدون توجه به امنیت بقیه شون در نظر گرفت و اینجا منظور یوهان اینه که گائون هم مثل این سیستم فکر میکنه)

گائون از این سکوت طولانی بیزار بود. یوهان نه خودشو عقب کشید نه اثری از آشفتگی تو چهرش بود. ولی گائون هنوز تو حالت آماده باش کامل بود. بعد از چندلحظه، یوهان به حرف اومد. _همینجا نگه دار
همین؟ قرار نبود دعوا راه بندازه یا رفتار خشنی نشون بده؟ گائون به طرفش خم شد و محتاطانه پرسید:
_واقعا؟ بخاطر دخالت کردنم عصبانی نیستی؟ یوهان گائونو کشید و به خودش نزدیکترش کرد و گائون تونست زمزمه ی آرومشو بشنوه.
_خوب گوش کن ببین چی میگم، تا وقتی بدنت هست عاقبت حرفاتم میبینی
با شنیدنش فورا خودشو عقب کشید و جهش خون به صورتشو حس کرد. به خوبی معنی حرفشو فهمید، عملا بهش گفته بود تقاص حرفاشو با کونش پس میده. سریع بحثو عوض کرد و پرسید:
_داریم کجا میریم؟
_چرا تو کار میخوای با لذت خواسته هاتو براورده کنی؟
یوهان به محض تموم شد حرفش، حس کرد دستش سوراخ شد. یه هشدار ولی بدون تهدید. اون واقعا از سر به سر پرشسش گذاشتن لذت میبرد.
از اون طرف گائون داشت از خجالت آب میشد. به جی جی نگاه کرد تا واکنششو ببینه، ولی با دیدن قیافه ی بی تفاوتش دوست داشت فرض کنه اون آدمی نیست که به حرفایی که بهش مربوط نیست گوش بده، یا ذهنش درگیر بوده و حرف یوهانو نشنیده یا شایدم شنیده و خودشو زده به اون راه. گائون امیدوار بود مورد آخر درست نباشه.
جی جی روبروی یه مغازه ی بی‌ نام و نشون تو حاشیه ی شهر بایستاد. یوهان کمربندشو باز کرد و بدون فوت وقت از ماشین پیاده شد. گائون با عجله رفت دنبالش.
یه مغازه چای قدیمی بود. مغازه ساکتی بود و داخلش فقط چندتا مشتری سالخورده به چشم میخورد. یوهان مشتریارو اسکن کرد و به آسونی کسی که باهاش قرار داشت رو پیدا کرد. همون موقع تو کنج داخلی مغازه، یه دست اومد بالا و بهشون اشاره کرد.
گائون فورا فرد رو شناخت. اون وکیل کو این گوک بود، یکی از معدود کسایی که یوهان بهش اعتماد داشت و زنده مونده بود و کسی که تو دادگاه زنده کمکش میکرد.
گائون میدونست اگه وکیل کو هم درگیره یعنی پرونده به طور سنگینی محفوظه. الان بیشتر مشتاق این شده بود که بفهمه قضیه چیه.
_رئیس دادگستری، قاضی کیم، خوشحالم دوباره میبینمتون
از اونجایی که وکیل فقط به یوهان اشاره کرد، ثابت میکرد اون و یوهان قبلا هم باهم ملاقات کردن.  میخواست بدونه اون دوتا تا حالا چندبار بدون اون، همو دیدن.
یوهان اشاره ای کرد و همه رو دعوت به نشستن کرد. همونطور که عادت داشت، مستقیم رفت سر اصل مطلب.
_ممنون که اومدی. اطلاعاتی که لازم داشتیمو پیدا کردی؟
وکیل کو محتاطانه به یوهان و بعد به گائون نگاه کرد. انگار که داشت با نگاهش میگفت بهتر بود ملاقاتشون خصوصی باشه. از اونجایی که گائون تصمیم گرفته بود فضولی کنه و تو کارا سرک بکشه، یوهان فرصت نداشت تا به وکیل کو اطلاع بده نقشه عوض شده.
وکیل کو با گذاشتن یه کوه کاغذ جلو یوهان، قضیه رو مبهم نگه داشت.
_همه ی مدارک و اسنادی که دنبالش بودیو اینجا میتونی پیدا کنی
یوهان حتی زحمت نگاه کردن به اون کاغذا رو هم به خودش نداد و در کمال تعجب همه رو گذاشت جلوی گائون‌. انگار که از اولشم قرار بوده اون رو پرونده کار کنه.
سریع با چشمای کنجکاوش به اون اسناد که شامل قرارداد قانونی، کنترات و کپی های گواهی نامه بود، نگاه کرد.
_از اونجایی که امروز میخوام کارمو رو این پرونده شروع کنم، یه خلاصه اخبار بهم نمیدی؟
_پیشنهاد میدم یه راهی برا فهمیدنش پیدا کنی. قرار نیست چون دوستت دارم لوست کنم
جلوی وکیل کو یخورده زیادی باهاش احساساتی نبود؟ گائون نمیتونست جلوی رنگ گرفتن گونه های رنگ پریده شو بگیره. یوهان میخواست اینجوری مطیعش کنه؟
گائون جرعت نداشت به وکیل کو نگاه کنه و سعی کرد بخش دوم حرف یوهانو نشنیده بگیره.
_بهت اطمینان میدم تمام تلاشمو برای این پرونده میکنم و مطمئنم وکیل کو بهترین شخصیه که میتونه بهم کمک کنه
_خوبه. منم انتظار کمی ازت ندارم میدونم شخص بی کفایتی نیستی
گائون از اعتمادی که یوهان بهش داشت، وجودش پر از افتخار شد و این حس موجب شد تجدید نیرو کنه و تو خوب انجام کارش مصمم تر بشه. اگرچه بعدش چیزی به ذهنش خطور کرد که باعث اضطرابش شد. انگار جوابش چیزی بود که یوهان انتظار شنیدنشو داشت. چرا وقتی میخواست تو این پرونده مشارکت کنه، یوهان با خواسته ش مخالفت نکرد؟ از نقشه ی گائون که سعی داشت از خودشو بندازه وسط و از همه چی سر در بیاره، باخبر شده بود؟
سعی کرد بیشتر فسفر بسوزونه. حتما تو این معادله چیز مهمیو از دست داده بود.
گائون نمیتونست از شر احساسی که میگفت "این دقیقا همون چیزیه که یوهان میخواد" خلاص شه. یوهان همیشه یه قدم جلوتر بود و همه چیز طبق خواسته ی اون اون پیش میرفت.
_خب من دیگه میرم وکیل کو  بقیه شو میسپرم به شما دونفر
یوهان بعد از حرفی که زد، درحالی که بلند میشد سری برای وکیل کو تکون داد و لبخند قشنگی هم تحویل گائونی که تو تله ش افتاده بود، داد.
این ملاقات از اولشم یه نقشه بود.
گائون با ناباوری آهی کشید و گوشیشو از جیبش دراورد تا به یوهانی که همین الانشم ناپدید شده بود، پیام بده.
"لعنت بهت از اولشم میخواستی سرمو کلاه بزاری بالاخره من که دیر یا زود میفهمم قضیه چیه"
تنها جوابی که از یوهان دریافت کرد اون دوتا ایموجی کوفتی 🍑😘 بود که باعث شد از گوشاش دود بزنه بیرون.
ایموجیات برن تو کونت کانگ یوهان!

***
یه ربع بود که گائون مشغول بررسی اسناد و مدارک روبروش بود و الانم خیره به وکیل کو بود که داشت چاییشو مزه مزه میکرد.
_این پرونده راجب مارک، یه نوجوون صامته. میدونم که الان شمام درگیر پرونده ای هستین که یوهان داره روش کار میکنه، پرونده ای که اون ازم مخفیش میکنه و شمام اجازه ندارید دربارش بهم بگید
گائون مصمم بود که به جواب برسه و میخواست ببینه میتونه از زیر زبون وکیل کو چیزی بیرون بکشه یا نه.
_من فقط دستور دارم بهتون درباره ی پرونده ی مارک بگم. خودتون قوانینو میدونین قاضی کیم. همه ی چیزی که میتونم بهتون بگم اینه که بله من درگیر یه پرونده دیگم که محرمانه ست و میدونین که من نمیتونم و هیچوقت به اعتمادش خیانت نمیکنم
گائون دوباره آه کشید. اینکه همه در جریان اون پرونده بودن جز خودش، واقعا رومخش بود.
_بهم بگید، فکر میکنید اون دلیل خوبی برای مخفی کردن این پرونده ازم داره؟
وکیل کو مخالفانه بهش نگاه کرد. جوابی نداشت که به گائون بده پس سکوتو ترجیح داد.
_فراموشش کنید. راجب مارک بهم بگید
گائون نمیخواست بیشتر از این بخاطر اون پرونده رو وکیل کو فشار بیاره.
وکیل کو از اینکه گائون بحثو تغییر داد خوشحال شد و شروع کرد به توضیح دادن.
_یوهان حدس میزنه مارک درواقع لال نیست و ممکنه تو قتل پدر و مادرش یا بهتر بگم پدرخونده و مادرخوندش دست داشته. طبق گواهی ولادت اصلیش که توسط دفتر ثبت اسناد ملی پاک شده، اون فقط یه والد داره، مادرش. هیچ مدرکی وجود نداشت که نشون بده پدرش کیه، حتی اسم مادرشم ممکنه فیک باشه. این نشون میده مادر بیولوژیکیش برای مخفی کردن هویتش زحمت زیادی کشیده و سابقه اصلیشو با پدرخوندش و مادر خونده مارک تغییر داده. الان دوتا سوال ناجواب موندن. پدر و مادر واقعی مارک کیه؟ پدرخونده و مادرخوندشو کی کشته؟ پرونده باید به نفع ما باشه و تنها راه انجامش اینه که طبق گفته یوهان ثابت کنیم مارک لال نیست. از اونجایی که شما از طریق اون تتو ارتباطی با این جریان دارین، ارزششو داره تا انجامش بدین و اعتماد یوهانو بدست بیارین.
تتوی آگاسه! گائون تازه یادش اومد. اون دیگه اون تتو رو نداشت ولی حتما راه دیگه ای برای رسیدن به مارک بود.

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

بعد از مدتها سلام! امیدوارم همگی خوب باشید♡
متاسفانه از چیزی که فکرشو میکردم خیلی دیرتر تونستم این چپترو آپ کنم و عذرخواهی میکنم بابت این تاخیر طولانی.
همچنین از حمایتا و کامنتای خوبتون ممنونم
و در آخر عیدو به تک تکتون تبریک میگم و امیدوارم سالی پر از پول و سلامتی و آرامش کنار عزیزانتون داشته باشید🪻💜

The Return of Devil JudgeWhere stories live. Discover now