[ووت یادت نره]
.
.
.
.
.قفل در رو اروم چرخوند و نگاه مکررش و اطراف گردوند و مطمعن شد کسی این جاها نیست...
به در نگاه کرد و اروم دستگیره رو فشورد که در با صدای تیک ارومی باز شد...
قلبش تند میکوبید و گرگش از هیجان و بیقراری مدام زوزه های بلندی سر میداد و فعلا خبری از وحشی شدنش نبود...درو اروم هول داد و با نفس عمیقی یک قدم وارد اتاق شد که همون اول بلافاصله ریه هاش پر از عطر غلیظ ویسکی شد...تلخ و سرد...
تنش انگار به یکباره گر گرفت و بیقراریه گرگش بیشتر شد.وارد اتاق شد و سریع نگاه تیزش و اطراف اتاق بزرگشچرخوند که همون اول...
نگاه براقش روی جسمی ثابت شد که روی کناره ی تخت نشسته و بدون هیچ واکنشی انگار همونجا خشکش زده...
تهیونگ...چشم هاش بسته بود و عادی نشسته بود...
واقعا استرس داشت میکشتش...فکر میکرد اگه درو باز کنه با چیز عجیب غریب یا هیجانی روبرو میشه...ولی اینطور نبود و سکوت و ارامش اتاق براش عجیب تر شد...تهیونگ حالش خوبه...
اینطور که نشون میده...همین فکر و داشت نه تا وقتی، پسر بزرگ تر بلافاصله با قدم بعدی کوک...چشم هاش و باز کرده و نگاه طلایی رنگ و شکار گرش و بهش بدوزه...مثل یه تیر که مستقیم به قلب بیقرار کوک اصابت کنه و همونجا پاهاش و رو زمین قفل کنه.
همون نگاه از همون فاصله ی نسبتا زیاد کافی بود تا بدنش خشک بشه و در اتاق بخاطر سیستمی که روش بود، خود به خود بسته و با صدای کوچیکی ارامش اتاق و به هم بزنه...و دوباره سکوت...
جونگکوک باورش نمیشد...
که رنگ طلایی چشم پسر به این اندازه ی فاکی هات و سکسی باشه...
چشماش هاسکی طور شده بود...وقتی مثل یه شکارگر که به شکارش خیرست به جونگکوک نگاه میکرد و این پسر کوچیک تر و دیوونه تر میکرد...
جونگکوک انگار عقلش و همونجا بوسید و گذاشت کنار...
اب دهنش و قورت داد و سعی کرد گرگ بیجنبش و زیر اینهمه رایحه ی مست کننده ی ویسکی که به یک باره بهش هجوم اوردن، اروم کنه...
قدم دیگه ای جلو رفت...مطمعن بود تهیونگ بلاخره با واقعیت روبرو شده...فهمیده...
واقعیتی که همون لحظه ی دیدار متوجهش شدن...اما یکی نادیده گرفت و یکی مشتاق کشفش کرد.زبونش و لیسید: تهیونگ...
اروم صداش زد و منتظر بهش چشم دوخت...
صداش اروم، نرم و زیبا تو فضای ساکت اتاق پیچید...پسر بزرگ تر نیشخند زد و با نگاه وحشیش یهو ازجاش بلند شد...
میدونست الان گرگش رو سطحه و خوده تهیونگ فقط داره از پشت گرگش به همه چیز نگاه میکنه.
YOU ARE READING
Whiskey[ویسکی]
AdventureVkook/kookv 《صد بار بهت گفتم تو کابین خلبان نباید سیگار بکشی...حرف حساب حالیت نمیشه انگاری؟...بلند شو برو بیرون.》 《اه کیم...با این طرز نگاه کردنت فقط اون پایینیه که واست بلند میشه》 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 《بیاین بریم تو دنیای میلیاردرای دلاری... ...