part" 17

2.3K 507 544
                                    

[ووت یادت نره+ ❤️]

.
.
.
.

تو ماشین که نشسته بودن تا رسیدن به جایی که جونگکوک در نظر داشت اصلا باهم حرفی نزدن...
در اصل نتونستن حرفی بزنن...

چون اول گوشیه جونگکوک زنگ خورد و بعد گوشیه تهیونگ...
و به همین روال تا خود مقصد داشتن حرف میزدن...

جونگکوک بخاطر مشکل کاریش داشت با وکیلش صحبت میکرد و همه چیزش و باهاش درمیون میزاشت و تهیونگ با یکی از همکار هاش تو زمینه ی اموزش صحبت میکرد و ازش مشورت میگرفت...

هردوشون به شدت درگیر کارشون بودن و بازم جئون میخواست باهم برن بیرون...

تهیونگ به این فکر میکرد کلا اخلاق جئون اینطوریه و همیشه تو مسافرت هاش به گردش و تفریخ میره...
ولی خب...

خبر نداشت جونگکوک اولین باری که جاهای دیدنی و گردشی رفته همون تو پاریس بود که چهار نفری با همسر هاشون به قایق سواری و جاهای دیگه رفته بودن.

اصلا وقت این کار هارو نداشت که بخواد به گشتن شهر یا وقت گذروندن بیرون از خونه رو بره...و حتی نه حوصلشو داشت.

اما اینبار خب...انگار...
فرق داشت...

تلفن جونگکوک زودتر تموم شد...اونو قطع کرد و پشت چراغ قرمز ایستاد...
صدای بم و خاص پسر کنارش تو ماشین میپیچید و توجهش و جلب کرد.
نگاهش و به تهیونگ داد و به نیمرخش خیره شد.

صداش اونو یاد یه خاطره میندازه...
وقتی مجبوری برای اولین بار سوار هواپیمای عمومی شده بود و میخواست به هفته ی مد نیویورک بره...

خلبانی که با صدای بمش پشت میکروفون به مسافرا خوش امد گفت و خودش و معرفی کرد...
همونجا بود که انگار صداش تو پس زمینه ی ذهن جونگکوک ثبت شد...

واقعا خاصه...
همه چیزش‌...

تهیونگ که دید چراغ سبزه ولی کوک تکون نمیخوره متعجب اخماش و توهم کرد و با نگاه به کوک دید به خودش خیرست...

با حواس پرتی بخاطر صحبت فرد پشت خط، ابروهاش و بالا انداخت و با دست به جلو اشاره کرد تا جئون بفهمه که چراغ سبزه و باید حرکت کنه.

جونگکوک سریع نگاهش و جلو داد و با گاز دادن ماشین راهش و ادامه داد و اخمی بخاطر بوق زدن ماشینای پشت سریش کرد...

چرا تازگیا اینقدر حواس پرت شده؟
داشت افکارش و لو میداد...
لعنتی.

تهیونگ با لبخند محوی در جواب پسره پشت خط گفت: واقعا خوشحال شدم باهات صحبت کردم هیون...امیدوارم وقتی برگشتم یه دیداری باهم داشته باشیم.

گوشای نداشته ی جونگکوک سیخ شدن و با نگاه تیزی به تهیونگ خیره شد...
نمیدونست چرا گرگش منتظر هر حرف یا واکنش پسر کنارشه...ولی تمامشو زیر نظر داره.

Whiskey[ویسکی]Where stories live. Discover now