part" 19

2.3K 495 300
                                    

[ووت یادت نره+ متن اصلا چک نشده]🤌
مسیج برد هم چک کنین...حتمااا
درباره ی فیک توضیح دادم...

.
.
.
.

-هنری...
-بله رئیسسس...

جونگکوک به دوتا چمدون کنار هم گذاشته شده گوشه ی دیوار که یکیش مال خودش و یکیش مال تهیونگ بود اشاره کرد: چمدونارو ببر پایین.

پسر دستیار اب دهنش و قورت داد و متعجب اول به چمدون ها...و بعد به دستاش نگاه کرد...
تو یکی دستش آیپد بود و اون یکی دستش لیوان قهوه ی رئیس...

الان چطور جئون حساب کرده که میتونه چمدونارو ببره پایین؟...
نکنه اشتباهی دستاش و چهار تا حساب کرده؟

-ولی...
-من میبرم.

صدای جک پشت سرش اومد و باعث شد سریع برگرده عقب...
پسر بادیگارد از کنارش رد شد و سمت چمدون ها رفت...

-اوه...توهم اینجا بودی؟
جک سرش و تکون داد و دسته ی هردو چمدون و گرفت.
-اگر مثل الان نیاز به کمک داشتی حتما بهم بگو.

هنری لبخند کوتاهی زد: باشه...ممنون.

نگاهش و از پسر بزرگ هیکل گرفت و باز مثل گربه ای که داره سرک میکشه داخل اتاق گردوند و سعی کرد اون دونفر و پیدا کنه...

سریع نگاهش به تهیونگ خورد که انگار داره دنبال چیزی میگرده...نگاهش رو تخت و کنار تخت در گردش بود و مدام اینور و اونور میرفت...دنبال چیزی میگرده؟

بعد لحظه ای جئون تو دیدش قرار گرفت و سمت تهیونگ رفت و چیزی رو طرفش گرفت...
گوشیش؟
اه دنبال گوشیش میگشت...

صبر کن ببینم...
ها؟
رئیسش کت خلبانیه تهیونگ و برداشت و سمتش رفت و اونو باز کرد...با سر اشاره کرد بپوشه.

صورت تهیونگ پیدا نبود ولی انگار چیزی گفته باشه، و بعد نیشخند بدجنسی رو لبای جئون ظاهر بشه...

پسر بزرگ تر کت و ازش گرفت و خودش پوشید...
نگاه رئیسش یه دور کامل رو پسر بزرگ تر چرخید و لبخند رضایتی زد، بدون اینکه تهیونگ ببینه یا بفهمه...

این دونفر چقدر...
چقدر شبیه زن و شوهرا رفتار میکنن...

چشماش و روهم فشرد و دستش و جلوی صورتش تکون داد: اه هنری دیوونه شدی، مطمعنم...اصلا با عقل نمیگنجه این فکری که تو سرته.

ولی تا جایی که یادشه جئون با غریبه ها و یا حتی دوستاش جز دوستای نزدیکش خیلی خشک و جدی رفتار میکنه...
و با دوستای نزدیک و آشناهاش یکم نرم تره...

ولی این رفتاری که با خلبان کیم داره یکم زیاد از حد...
صمیمیه...
یعنی چیزه...
اه خیلی خاصه...رفتاریه که نمیشه نتیجه گرفت منظورش چیه...

مرموزه.

رئیسش که اینطوری نبود..‌چه بلایی سرش اومده؟

با باز شدن یهوییه در از جا پرید و فاصله گرفت.
رئیسش اول خارج شد و بعد خلبان کیم.
جئون نگاهی به اطراف انداخت: جک کجاست؟
سریع وارد صحنه شد...

Whiskey[ویسکی]Where stories live. Discover now