[ووت یادتون نره+ دیدن کاور]
.
.
.
.با صدای تیکی در باز شد...
بلافاصله چراغ های مخفی و اتوماتیک سقف روشن و نوری به فضای تاریک تابید...صدای راه رفتن دونفر رو پارکت های چوبی ...
یکی قدم های اروم برمیداره و یکی قدم های سنگین و کشیده...سکوت پیچیده شده با صدای اروم قدم هاشون شکسته میشد...
جونگکوک نگاهش و از روبرو گرفت و به کنارش دوخت...
نیشخندی رو لباش نشست و با تنگ تر کردن دسته چپش دور کمر پسر بزرگ تر اروم زمزمه کرد.-باهام بیا.
نگاهش تیز و وحشی مثل یه شکارچی بود...
وقتی شکارش و تو چنگاش داره و برای لذت بردن ازش لحظه شماری میکنه...تهیونگ سرش پایین بود و هیچ کنترلی رو پاها و اختیارش نداشت...
همونطور که به پسر کوچیک تر تکیه داده بود و جونگکوک اونو سمت جلو هدایت میکرد...تمام بدنش تکیه زده به الفای کنارش بود...کوک دستشو رو اون بازوی تهیونگ گذاشت و سمت جلو بردش...سکوت کرده بود و مشخص بود تو مرز بیهوش شدنه...
اما میدونست این اتفاق نمیفته چون گرگ الفاهای اصیل همیشه سعی میکنن هوشیار بمونن...اگرچه مطمعنه خود تهیونگ الان خوابه و هیچ هوشیاریه تو ساید انسانیش نداره...
اما گرگش...اینقدر جلو رفت تا به تخت رسیدن...
نگاهش و از تختِ کنار پاش گرفت و دوباره به پسر خیره شد...صورت سفیدش... حالا هاله هایی از سرخی روی گونه و زیر چشم هاش نمایاش شده بود...
اون هرلحظه زیبا تر میشه...دستش و از دور کمرش باز کرد و اینبار دو طرف بازوهاش و گرفت و اروم عقب عقب بردش تا اینکه با فشار ارومی روی تخت نشوندش...
بعد از اینکه مطمعن شد جاش خوبه اروم به سینش فشار اورد و اونو سمت تخت هول داد و بی هوا ولش کرد که بلافاصله پسر بزرگ تر با بدنِ بدون کنترل روی تخت افتاد و تخت تکونِ ملایمی خورد.
صداهای ارومی میکرد...
مثل اینکه تو توهم باشه...
یا هزیون بگه...با همون نیشخند قدمی برداشت و خیره به تمامِ پسره خوابیده روی تخت...حیف پسر بزرگ تر نمیتونست برق عجیب نگاه جونگکوک رو ببینه...
رفت و کنار بدنش ایستاد...
موهاش تو پیشونی و روی چشم هاش پخش شده بودن و ناله های ریز و خیلی ارومی از گلوش خارج میشد...
گرگ تهیونگ مدام سعی داشت خودش و هوشیار نگه داره و برای همین براش سخت و طاقت فرسا شده بود...زبونش و تو لپش چرخوند و کرواتِ شل شده ی دور گردنش و بیشتر شل کرد و در اخر بازش کرد و اونو رو زمین انداخت...
چقدر این ویو براش لذت بخشه...
YOU ARE READING
Whiskey[ویسکی]
AdventureVkook/kookv 《صد بار بهت گفتم تو کابین خلبان نباید سیگار بکشی...حرف حساب حالیت نمیشه انگاری؟...بلند شو برو بیرون.》 《اه کیم...با این طرز نگاه کردنت فقط اون پایینیه که واست بلند میشه》 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 《بیاین بریم تو دنیای میلیاردرای دلاری... ...