[ووت یادت نره]
.
.
.
.-قربان خیلی خوش اومدین...واقعا فکر نمیکردم اینقدر زود ببینمتون.
بعد از حرفش لبخند ژیکوندی تحویل پسره روبروش داد و فرمون های الفاییش و بیشتر تو هوا پراکنده کرد.جونگکوگ بدون توجه به مدیر این شعبه ی لویی که زیاد رو مخش بود، داشت اروم قدم میزد و به اطراف نگاه میکرد...
اومده بودن تا خود شعبه هارو شخصا بازرسی کنه و اگر این کار و به هنری میسپورد مطمعن بود مدیر اینجا با سر و زبون و سیاستی که داشت هنریِ ساده رو خر میکنه و دست از پا دراز تر برمیگرده.
بخاطر فهمیدن بیش از اندازه ی فرمون الفای کنارش چشماش و عصبی روی هم فشرد...حتی نمیخواست ذره ای از بوی بنزین کنارش و حس کنه...
ایستاد و سرد و جدی مثل همیشش به مرد احمق کنارش چشم غره ای رفت و گفت: رایحتو کنترل کن هان...دلم نمیخواد نیومده باعث جر و بحث بشیم.
پسر کنارش که فقط دوسال ازش بزرگ تر بود لبخندش وا رفت و با اخم محوی سر تکون داد: اما رایحه ی من طبیعی تنده جناب جئون.
داشت انکارش میکرد که رایحش و ازاد کرده و این جونگکوک رو به شدت عصبی و کلافه میکرد...
الفای کنارش فکر کرده میتونه یه الفای اصیل و دور بزنه؟یا خامش کنه؟پوزخند زد: پس بهتره همینجا بمونی تا بَرِسیم تموم بشه...نمیخوام بوی تندت باعث اذیت گرگم بشه.
جلوتر رفت و سینه به سینه ی هان ایستاد و با لبخند وحشی خیره به پسره روبروش تیز حرفش و ادامه داد: میدونی که خشم یه الفای اصیل نتیجش منجر به چی میشه؟...یا دلت میخواد امتحان کنی؟هان همونطور با اخم فکش و روی هم فشرد و از روی اجبار رایحش و کنترل کرد...
از طرفی بخاطر تهدید خود جئون و از طرف دیگه بادیگارد غول پیکرش که پشت سرش ایستاده و با اخم بدی نگاهش میکنه.و خب دلش نمیخواست از کار بیکار بشه.
پس قدمی عقب رفت و با دست به بقیه ی شعبه اشاره کرد.
-متاسفم...به برسیتون برسین.جونگکوک همونطور با اخم بینیش و چین داد و از هان دور شد...
جک پشت سرش اومد و بدون اینکه جئون چیزی بگه از توی جیب کتش عطر بی بویی بیرون کشید و اونو طرف رئیسش گرفت.جونگکوگ عطر و گرفت و کمی از اون رو به اطراف بینیش مالید تا رایحه ای رو حس نکنه...
گرگش همیشه به رایحه های دیگه واکنش نشون میداد و حتی خودشم رو بوهای دیگه حساس بود...البته بعضی رایحه هاهم براش عادی و اوکی بودن...مثل رایحه ی تیلور یا یونگی و بعضی از ادمای اطرافش...
نگاهش بلافاصله به شیشه ی مشروب و ویسکیه روی میز افتاد...
با یاداوری چیزی نیشخندی زد و لبش و با زبون لیس زد.
YOU ARE READING
Whiskey[ویسکی]
AdventureVkook/kookv 《صد بار بهت گفتم تو کابین خلبان نباید سیگار بکشی...حرف حساب حالیت نمیشه انگاری؟...بلند شو برو بیرون.》 《اه کیم...با این طرز نگاه کردنت فقط اون پایینیه که واست بلند میشه》 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 《بیاین بریم تو دنیای میلیاردرای دلاری... ...