جیسونگ تمام مدت فریاد میزد و مینهو فقط شبیه مرغ پر کنده دورش به جنب و جوش افتاده بود چون جیسونگ لعنتی درست نفس نمیکشید و بازم قرار بود یه حملهی عصبی رو از سر بگذرونه و این کاملا مشخص بود.
تو همین حین فلیکسِ شوکه هم وارد سوییت شد و فوری در رو بست.
چه اتفاقی افتاده بود؟
_جیسونگ...عشقم...آروم باش...باشه من غلط کردم...با هم حلش میکنیم...
فلیکس با عجله بهشون نزدیک شد و درحالی که با وحشت داشت به جیسونگی که برای نفس کشیدن تقلا میکرد نگاه میکرد دست و پاش مثل بید میلرزید.
_م...مینهو...چرا اینجوری میشه...
مینهو فقط دو طرف صورت پسر بزرگتر رو گرفته بود و تلاش میکرد بهش یادآوری کنه که باید نفس بکشه اما جیسونگ دقیقا بطور وحشیانهای افتاده بود وسط خاطرات بدش و حمله جدیای بهش دست داده بود!
_جیسونگ به من نگاه کن...به من نگاه کن...ببین...ببین؟ منم مینهو...آروم باش عزیزم...آروم...نفس بکش...با من نفس بکش...
پسر بزرگتر با وحشت تند تند نفس میکشید و در تلاش بود نفسهاش رو با نفسهای دوست پسرش همراه کنه و گهگداری ناخودآگاه قرنیه چشمهاش به چپ و راست تکون میخورد و انگار از چیزی تو اون اتاق فراریـه...
فلیکس که چند دقیقهای میشد گریهاش گرفته بود در احمقانهترین حالت ممکن تلاش میکرد اون هم نفسهاش رو با دو پسر دیگه یکی کنه و همون طور که اشک صورت وحشتزدهاش رو خیس میکرد آروم دستش رو دراز کرد و سعی کرد پشت جیسونگ رو نوازش کنه.
وقتی بعد از چند دقیقه جیسونگ آرومتر شد، مینهو محکم تو بغل گرفتش و فشردش و فلیکس هم هر دو رو در آغوش گرفت و حالا هر سه با هم گریه میکردن...
چه تجربه تلخی شد!
فلیکس تابحال چنین چیزی تو زندگیش ندیده بود ولی حدس میزد حمله پنیک باشه ولی چه چیزی باعث شده بود جیسونگِ مهربونش به این حد برسه؟
از فکر اینکه مینهو باعثش شده باشه بلوز پسر بزرگتر رو که بهش دسترسی داشت تو مشتش فشرد و همزمان نیشگون ریزی از پوست مینهو گرفت و پسری که حسابی تو افکارش غرق بود رو از درد به خودش آورد.
مینهو تکون ریزی برای خلاصی اون تیکه از پوستش از چنگ پسر کوچیکتر خورد و آروم عقب کشید.
_میخوام بخوابم...
جیسونگ اعلام کرد و با حالت کرخت و سردی دست پسر کوچیکتر رو پس زد و سمت اتاق رفت و دو پسر شوکه رو وسط پذیرایی تنها گذاشت.
_میشه بری تو اتاق حواست بهش باشه؟ میترسم کار خطرناکی بکنه...
مینهو با لحن سرد و حالت چهره داغونی گفت و فلیکس فقط آروم سر تکون داد و وارد اتاق شد.
YOU ARE READING
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #Chanlix, #MinSung ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part: 18 ✨
Start from the beginning
