_بعدش بریم بیرون؟!

_نه نمیخوام...نمیفهمی؟

در جواب سوال مظلومانه پسر بزرگ‌تر بی اختیار داد زد و چان هم فقط با همون تکخند رو مخش بدون ری‌اکشن دیگه‌ای سر جاش موند.

_هندزفریمو بده...اذیت میشم یه گوشه...

فلیکس که از واکنش خودش اصلا راضی نبود و با اینکه میدونست چان آشغال‌تر از این حرفاست که بخواد براش دل بسوزونه ولی پشیمون آروم زمزمه کرد و نگاه کوتاهی بهش انداخت.

_بدجنس نباش دیگه...داریم آهنگ گوش میدیم...

چان گفت و فلیکس فقط به سینک خیره شد.

واقعا نگاه‌های خیره چان داشت آزاردهنده میشد و میتونست ورود گرما به گوش و گردنش رو حس کنه.

لعنت بهش...

داشت قرمز میشد...

چان اما با همون کنجکاوی اول داشت به سرخ و سفید شدن پسر کوچیک‌تر نگاه میکرد و لعنت بهش...

چرا حس می‌کرد الان مهم‌ترین کاری که می‌تونه بکنه همین‌ـه؟!

عصبی از حالت خودش تکیه‌اش رو از کانتر برداشت و بعد از درآوردن سریع کاپشنش در وهله اول خودش رو از آتیش گرفتن نجات داد و بعد کنار فلیکس ایستاد و بدون توجه به نگاه گیجش شروع کرد به آب کشیدن ظرف‌های کفی.

واقعا این چه کارایی بود که داشت می‌کرد؟ 

حالا هر دو در سکوت همراه با آهنگ گوش دادن مشغول شستن شده بودن و تا وقتی که کارشون تموم شه هیچکدومشون حرفی نزدن.

با عوض شدن یهویی مود آهنگ و پلی شدن یه آهنگ ریتمیک چان با چشم‌های از حدقه دراومده نگاهش کرد و فلیکس فقط از حالت قیافه‌اش خنده‌اش گرفت.

_چیه؟

_واقعا که پلی لیست کارایی داری...

گفت و شروع کرد به قر دادن به کمرش و نگاه شوکه و خندون فلیکس روش موند.

این واقعا بنگ کریستوفر چان بود؟! 

داشت براش با این قیافه مسخره میرقصید؟ 

وقتی دید قصد چان برای رقصیدن واقعا جدی‌ـه خودش هم تصمیم گرفت به دیوونه بازیاش دامن بزنه و اون هم شروع کرد به رقصیدن و تکون دادن عجیب غریب بدنش.

همون طور در حال دیوونه بازی بودن که تا پلی شدن آهنگ بعدی برای چند لحظه منتظر موندن و به محض پخشش فلیکس مردد پسر بزرگ‌تر رو همراهی کرد.

یه آهنگ تقریبا ملوی انگلیسی درحال پخش بود و چان هم با همون جدیت اول مشغول رقصیدن بود اما فلیکس میتونست یه تغییری رو تو نگاهش حس کنه و وقتی دستش رو دراز کرد و ازش خواست دستش رو بگیره قصدش رو فهمید.

✨Crisis of twenty years ✨Where stories live. Discover now