فصل بیست و هشت : سوپرایز
شب خیلی آرومی بود، هرماینی خیلی وقت بود اینقدر خوب نخوابیده بود همچنین دریکو.
فردا صبح اون دوتا تصمیم گرفتن برای جبران این لطف اون مرد و زن بهشون توی کارها کمک کنن.
دریکو برای شکار با مرد بیرون رفت و هرماینی هم توی تمیز کردن خونه کمک میکرد.
توی اون مدت کم هرماینی شیفته زندگی ساده و بی دغدغه اون مرد و زن شده بود.
گاهی با خودش فکر میکرد اگر اون و دریکو هم یه زندگی ساده داشتن چطور میشد.
شاید توی یه خونه ی معمولی توی یه محله ی معمولی، بدون لحظه ای فکر کردن به اتفاقاتی که ممکن بود براشون بیوفته.همه چیز اون طوری میشد که هرماینی میخواست.
دو روز به همین ترتیب گذشت و بالاخره کالسکه ای اومد تا هرماینی و دریکو رو به کردن فلاور برگردونه.
بعد از خداحافظی با اون مرد و زن و تشکر ازشون؛ اون دوتا توی راه خونه بودند، خونه ی اصلیشون.-" یه جورایی دلم براشون تنگ میشه…"
دریکو شونه بالا انداخت " زن و مرد خوبی بودن. "
هرماینی لبخند محوی زد، خواست حرفی بزنه اما از زدنش پشیمون شد.
توی همین موقع بود که چشم های دریکو اون لحظه رو دید و نیشخندی زد. " بزار حدس بزنم، من و خودت رو توی یه خونه دور از همه تصور کردی درسته؟ "
گونه های هرماینی سرخ شد " هی، نباید اینقدر دقیقا حدس میزدی. "
دریکو دستش رو روی گونه های کک و مک دار هرماینی گذاشت که قرمز شده بودن " فکر خیلی خوبیه… شاید یک روز بتونیم عملیش کنیم. "
هرماینی لبخند زد. " زندگی خوبی میشه… "
دریکو حرفی نزد، جواب لبخند هرماینی رو با لبخند داد و به آرومی گونش رو بوسید.
بعد از تحویل زمرد سیاه به مادام روزیتا، همچی توی گلدن فلاور به حالت عادی و قبلش برگشت.
تئو و پانسی به صورت جدی وارد یک رابطه شده بودن، مثل هرماینی و دریکو.
گلدن فلاور تمرینات رو ادامه میداد و اون ها رو برای جنگ ادامه میداد.
تا اینکه از یک روز به بعد، هیچ کدوم از برنامه ها طبق چیزی که میخواستن پیش نرفت.
هرماینی با ترس و لرز از حموم بیرون اومد و به قیافه ی هیجان زده ی پانسی خیره شد.
پانسی دستاش رو تکون داد " چیشد؟ "
هرماینی آب دهنش رو قورت داد " من حامله ام… "
پانسی بالا و پایین پرید " میدونستم! گفتم بهت، گفتم به دریکو نمیشه از این بابت اعتماد کرد. "
ВЫ ЧИТАЕТЕ
Night spell {Dramione}
Фанфик" اگه من نتونم داشته باشمت، هیچکس نمیتونه! " " If i can't have you, no one can! " دو سال از مرگ هری پاتر میگذره، دو سال از زمانی که هری پاتر به بدترین شکل ممکن کشته شد، دو سال از زمانی که هیچکس دلیلش رو نمیدونه چرا ... ولی دارک لرد برنده شد. هرماینی...