فصل دوازدهم : جرئت یا حقیقت؟
***
+" دریکو پسر زودباش! اون موهای فاکیت سی بار تا حالا درست کردی "
-" خفه شو تئو … بلیز رفته ؟ "
تئو سر تکون داد " اون جلوتر رفت "
دریکو که بالاخره از موهاش راضی بود لباسش رو درست کرد و به سمت تئو رفت " زودباش از همین الان ویسکی ها دارن برام چشمک میزنن "
تئو خندید " پسره ی کثیف "
دریکو خندید، گلدن فلاور حسابی خلوت شده بود، چراغ ها خاموش بود و فقط نور کمی راهرو ها رو روشن کرده بود.
دانش آموز های مختلف از اونجا رد میشدن و به سمت بار میرفتن … لباس های پسرا اغلب کت و شلوار بود یا اسپورت و لباس دخترا انواع و اقسام لباس های باز و کوتاه …
دریکو نیشخندی زد " بیرون پارتی که اینه توی پارتی چیه دیگه "
تئو نیشخندی میزنه " زودباش پسره ی هیز "
-" فقط داری بهم فحش میدی ها "
+" ول کن بابا … "
وقتی به رو به روی بار رسیدن دریکو سوتی زد " عجب "
بالای در بار که صدا های موزیک بلند میمود یه تابلو بود که روش نوشته بود بار …
دریکو و تئو وارد اونجا شدن و نیشخند دریکو زیاد تر شد.
صدای آهنگ بلند بود و همه درحالی که میرقصیدن پیک های الکل رو سر میکشیدن، یه سری ها درحال رقصیدن بودن و یه سری ها مشغول بوسه.
تئو نگاهی به دریکو انداخت " با یکدونه ویسکی آتشین چطوری؟ "
دریکو شونه بالا انداخت " عالیه! "
تئو به سمت ویسکی ها رفت و یه بطری رو برداشت، تا اومد برای دریکو توی یه لیوان مقداری از ویسکی رو بریزه دریکو ویسکی رو از دستش قاپید " اون لیوان کوچولو بسم نیست "
سپس چشمکی ب تئو زد و بطری رو سر کشید.
تئو کمی سوت کشید " شرط میبندم بطری دوم رو دووم نمیاری "
دریکو بطری خالی رو کنار گذاشت " تو همون یکی هم نمیتونی "
تئو با شنیدن این حرف اخمی کرد و دوتا بطری ویسکی برداشت و هردو رو با دندون هاش باز کرد " شرط؟ "
YOU ARE READING
Night spell {Dramione}
Fanfiction" اگه من نتونم داشته باشمت، هیچکس نمیتونه! " " If i can't have you, no one can! " دو سال از مرگ هری پاتر میگذره، دو سال از زمانی که هری پاتر به بدترین شکل ممکن کشته شد، دو سال از زمانی که هیچکس دلیلش رو نمیدونه چرا ... ولی دارک لرد برنده شد. هرماینی...