chapter 7 : hell so hot⁺¹⁸

386 36 72
                                    

فصل هفتم : جهنم خیلی داغه

از الان بگم گلان توی خونه این پارت دارای اسمات است بنده هیچچچ گونه حرفی یا چیزی رو قبول نمیکنم:) اسمات زیاد خواهیم داشت همونجوری که گفتم

***

مالفوی نیشخند زد، با همه ی نیشخند هایش متفاوت بود.

' لعنتی بهت! پسره ی وحشی '

هرماینی با شدتی که دریکو لب هاش رو میمکید نفس کم آورده بود. " د...ریکو "

دریکو به حرف های هرماینی توجهی نکرد و همچنان مشغول شکار لب هاش بود.

-" در...یکو "

دریکو به سرعت از هرماینی جدا شد، نفس نفس میزد " چیشده؟ "

هرماینی نفسش رو به آرومی بیرون داد و سعی کرد زیاد توجهی به عضو سفت شده ی دریکو توجه نکنه " اگه، دامبلدور رو نکشی...چی میشه؟ "

دریکو چندین بار پلک زد " همه ی کسایی که بهم نزدیک هستن میمیرن "

هرماینی با دستاش باری دیگر صورت دریکو رو قاب گرفت " میشه، بریم جای همیشگی "

دریکو سر تکون داد و دست هرماینی رو گرفت و اونو به سمت اتاق ضروریات. ساعت سه نصف شب بود و همگی خواب بودن.

با رفتن به اونجا طبق همیشه یه اتاق کامل برای اون دو درست شد، هرماینی لباس رو کنار گذاشت و روی تخت دراز کشید.

دریکو لبخند بی رغمی زد و اون نیز رداش رو کنار گذاشت؛ به روی تخت رفت و کنار هرماینی دراز کشید.

-" دریکو... "

+" بله، گرنجر "

-" نمیتونم تا همیشه پیشت باشم، نه ؟ "

دریکو آب دهنش رو قورت داد " نمیتونی، ولی همونجوری که گفتم...اگه من نتونم داشته باشمت، هیچکس نمیتونه "

هرماینی لبخندی زد و دوباره لب هاش رو بین لب های دریکو گذاشت و دریکو رو بوسید.

طولی نکشید که بوسه ها شدت پیدا کرد و دریکو به روی هرماینی خیمه زد.

نفس نفس ها شدت گرفت و دمای اتاق به شدت بالا رفته بود.

دستای هرماینی درحالی که به موهای بلوند مالفوی چنگ میزد پایین رفت. پلیور بافتنی رو با قطع شدن لحظه ای بوسه در آورد.

دریکو نیشخندی زد و اون نیز پلیور هرماینی رو در آورد و به گوشه ای انداخت و نذاشت بوسه لحظه ای قطع بشه. از اینجا به بعد آسون بود، البته تقریبا...

هرماینی سعی میکرد به صدای نفس نفس ها و بوسه های خیس فکر نکنه چون هر لحظه اش بیشتر خجالت میکشید.

Night spell {Dramione}Where stories live. Discover now