"غَریبِ‌آشِنا"

1.9K 153 31
                                    

_تهیونگی؟ بلندشو یکم سوپ بخور.

پلکهای تهیونگ لرزید و زیر لب کشیده گفت:
+ اوممممم چه بوی خوبی! جو..جونگوکی..چه..کرده..هیع

لبخند کمرنگی زد و سینی حاوی سوپ رو روی عسلی کنار تخت گذاشت.
_ کمکت میکنم بلند بشی.

تهیونگ دستشو پس زد و با تخسی سر تکون داد:
+ نع ! هیع . من سوپ نمیخوام..
_ پس چی میخوای پسر کوچولوی بهونه‌گیر من؟
تهیونگ صورت جونگ‌کوک رو قاب گرفت وانگشت شستش رو ، روی لبهای جونگ‌کوک گذاشت:
+ از اینا میخوام ..هیع!

و بدون اینکه به جونگ‌کوک مهلت فکر کردن بده
بوسیدش.
لبهاشون روی هم سر میخوردن و جونگ‌کوک طعم گس مشروب از لبهای تهیونگ حس میکرد.

تهیونگ نفس که کم آورد ازش جدا شد:
_ ا..الان خوبی ته‌ته؟
+ اوهوم .
_ بیا یکم سوپ بخور عزیزدلم .
+ سوپ..بخورم..هیع.. میذاری بوست کنم ؟

با لبخند سرشو تکون داد:
_ البته پسر کوچولو .

تهیونگ خیره بهش نگاه میکرد و جونگ‌کوک لب پایینشو به اسارت دندوناش در آورده بود.
وقتی قاشق آخر سوپ رو به تهیونگ داد ، ظرف رو، روی عسلی گذاشت .
کمک کرد تهیونگ دراز بکشه.
تهیونگ گیج و منگ بود و تحت تاثیر الکل.
+ من..مع..معذرت میخوام..هیع..جون..جونگ..هیع

جونگ‌کوک لبخند تلخی زد و صورت تهیونگ رو نوازش کرد:
_ اشکالی نداره عزیزدلم ، تو حالت خوب باشه برای من کافیه.
مهم نیست که دوسم نداری..

نگاهی به چشمای بسته‌ی تهیونگ کرد:
_ مهم نیست که در نظر تو من زیبا نیستم .
مهم نیست که تا آخر عمرم انتخابت نیستم .
مهم تویی و ته‌مین ..
و من تا وقتی مطمئن بشم کنار آدم مناسبی قرار میگیرید کنارتونم.

•••
_ هیش ته‌مین! پدرت خسته‌اس نباید بیدارش کنیم .
× اما جونگ‌کوک ددی قول داده بود بهم امروز بریم گردش .

_ بیا ما بریم غذا بخوریم .

صدای جونگ‌کوک و‌ ته‌مین و میشنید.
+ آخ .. سرمم..

× ددی بیدارت کردیم؟

تهیونگ در حالی که موهاشو میکشید گفت:
+ دیگه وقتش بود بیدار شم .

ته‌مین خودشو روی تخت انداخت:
× ددی امروز میریم گردش درسته؟

هیچ وقت نمیتونست به ته‌مین نه بگه؛ مخصوصا بعد از اون اتفاق ...
+ اگر پسر کوچولوی من اجازه بده که من برم دوش بگیرم و یه چیزی بخورم البته که میریم.

× آخ جون.. جونگ‌کوکم ببریم باشه؟

نگاه تهیونگ تازه به سمت خرگوش پسر نما رفت.
+ معلومه که باهامون میاد البته اگر دوست داشته باشه..
ته‌مین از روی تخت بلند شد و به سمت جونگ‌کوک عزیزش رفت:
× باهامون میای مگه نه؟

" 𝐌𝐢 𝐂𝐨𝐫𝐚𝐳ó𝐧  "Where stories live. Discover now