_تو...دوباره...میخوای پارهات کنم؟!
اولش آروم و شوکه تقریبا زمزمه کرد و رفته رفته صداش بالا رفت و در نهایت به داد تبدیل شد و سر مینهویی که غش غش میخندید فریاد زد.
_مگه نگفتم پولاتو اینجوری حروم نکن! دیوانه!
مینهو که همچنان میخندید به سرفه افتاد و بین سرفههاش تلاش کرد چیزی بگه.
_تو...خیلی...خنگی بخدا...
_من خنگم یا تو که پول حروم این رومانتیک بازیا میکنی؟
_معلومه که تو...یعنی میخوای بگی بعد از اونهمه کون پارگی لیاقتمون یه شام مفصل تو یه رستوران شیک و لاکچری و در نهایت یه سکس آتشین نیست؟
_معلومه که نیست...البته با اون تیکهی سکسش موافقم ولی بقیهاش خیر...پاشو بریم...
_کجااااااا خنگول پولشو پیش پیش دادم بشین ببینم...
مینهو بهش توپید و جیسونگ شوکه سقوط کرد رو صندلیش...
_یعنی ریدم تو دهنت با این کارات...
_بشین بیبی...از این به بعد هزینهها میکنم برات...
مینهو با خنده گفت و جیسونگ سری از روی تاسف براش تکون داد.
اوکی...
فقط امشب بهش آوانس میداد، چون پروژهاشون از طرف استاد و تیم اسپانسر بزرگی پذیرفته شده بود و میتونست این غم رو که مینهو بازم ولخرجی کرده فراموش کنه.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بعد خروج از سوپرمارکت یه بار دیگه محتوی توی نایلون رو که چهار تا بستنی چوبی خوشمزه بود رو چک کرد و با خوشحالی سمت تعمیرگاه اون طرف خیابون رفت و وقتی از دور شیوون رو دید که سرش تو موتور ماشینـه فوری دوید سمتش و با صدای بلندی سلام داد که باعث شد مرد بزرگتر زهره ترک بشه و درحالی که دستش رو روی قلبش گذاشته به کاپوت تکیه بده.
_سلاااااام...
_یا خدا...وای بچه...قلبم...واقعا لازمه انقدر بلند سلام بدی؟
_بله که لازمه چون امروز خخخییییلی خوشحالممم...
با لبخند به پهنای صورت و از روی هیجان باز هم بلند گفت و شیوون هم دستی به پیشانیش کشید و با تأسف خندید.
_باورم نمیشه بچههایی به سن و سال تو هم دارن میرن دانشگاه...
_آجوشیییی چه حرفیهههه!
فلیکس مثلا ناراحت اما همچنان با همون ریگ باز گفت و از توی نایلون یکی از بستنیها رو در آورد و سمت مرد بزرگتر گرفت.
_بفرمایید...بستنی گرفتم براتون...
_تو این سگ سرما؟! سرما بخورم تقصیر توـه...حالا بسلامتی شیرینیِ چیه؟
YOU ARE READING
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #Chanlix, #MinSung ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part:7 ✨
Start from the beginning
