Part 39(your absence)

88 17 18
                                    

لطفا ووت و کامنت فراموش نشه
ما داریم اینجا زحمت میکشیم...

✨️✨️✨️✨️✨️

وقتی کسی میمیره
بر سرمزارش اشک میریزند
اونقدر که احساس کنند قلبشون از هر دردی خالی شده
بعد برمیگردند خونه و به اشخاصی که براشون باقی مونده نگاه میکنند
دستشون رو میفشرند و میگن اون رو از دست دادم و حالا تو تمام چیزی هستی که دارم

من هم گریستم ...
مثل باقی مردم ...
با دست های خودم صورتت رو با خاک پوشوندم تا باور کنم دیگه کنارم نیستی !
اما فرق من این بود که تمام مسیر رو تنهایی برگشتم
خونه تحمل نبودت رو نداشت ...
البته من هم ...

هیچوقت حرف نمیزدی
ولی خونه بعد از تو جور دیگه ای ساکت شد !

دلم طاقت نیاورد
نیمه شب سر مزارت برگشتم
اخه گفته بودی شب ها موسیقی گیتار ارامشت میشه
و من ترسیدم ...
ترسیدم که چطور این شب ترسناک رو به صبح میرسونی

کنارت نشستم و تا صبح هر موسیقی مورد علاقع ات رو بار ها زدم
اونقدر که دستای یخ زده ام به خون نشست

حالا که تو رفتی دقیقا چه کسی برای من باقی مونده ؟!
منی که از غم نبودت پرشدم چطور با گوش دادن به غم دل دیگران اروم بشم ؟!
او از نبود چند ساعته و دلتنگی چند روزه حرف میزنه ، چزور باید زبون باز کنم و از درد موندگاری که گل وجودم نشوندی حرف بزنم ؟!

مادرم ؟!
خب ... من با گفتن اندوهم بر شونه هاش ضعیفش سنگینی میکنم
نمیخوام با بی قراری هام چشم هاش رو برای همیشه به خوسی ببندم

ازم کینه به دل نگیر اگه گاهی جلوش میخندم
نمیخوام در مصیبتم شریک غم و غصه هام بشه
شراکت مادرم چیزی از غمی که به دنبال خودم میکشم کم نمیکنه
زن بیچاره به گریه و التماس رو میاره و من با سماجت هنوز دست های تو رو رها نکردم
این فقط تلخی روزگارم رو بیشتر میکنه

کاش فقط یکبار دیگه دستت رو به دور بدنم بپیچی تا گرمای وجودت ارامشم بشه
اما تو حتی در رویا و خواب هم سری به تن نیمه جانم نزدی
نکنه تو هم میخوای رهات کنم ؟!

نه بار دیگه این رو از من نخواه ..
من یکبار تو رو به دنیای خفتگان باختم و تمام وجودم هنوز درد میکشد

هر روز صبح خورشید طلوع میکند و رویا به پایان میرسه بی اون که حتی یکبار طعم بوسه هات رو احساس کنم

********************


چهار سال از نبودت گذشته
درست همون جایی هستم که باهم ازش فرار کردیم
خنده داره نه ؟!

بی تو همینه ...
هیچ و همه چیز اون طور که میخواستیم پیش نرفت

متاسفم ولی خب بعد از اون شب
همون شبی که نمیدونستم اخرین باره
دیگه نتونستم موسیقی بزنم

Sound Of Silence🌼|Chanbaek Where stories live. Discover now