Part 25(just Kiss)

87 29 9
                                    

تا انگشتتون خسته نشده و فراموش نکردید
ستاره پایین رو رنگی کنید ☺

لطفا براش کامنت بذارید تا باز قهر نکردم :/

**********

No speak ... Just kiss!

دلشوره دارم

نه برای کسایی که پشت در اتاقم هستن

راستش دیگه از سمت اون ها به من اسیبی نمیرسه

تقریبا میشه گفت دیگه حتی دیدن چانیول رو جلوی در خونه اونم صبح زود پذیرفتن

انگار که این روند چند سالی باشه که اتفاق بیفته

بگذریم تو این موقعیت من نباید خوشحال باشم

اصلا حقی برای خوشحالی ندارم

معلوم نیست کل شب گذشته رو چانیول چطور توی اون خونه گذرونده

بار ها تصویر پدرش رو تجسم کردم

و بعد صورت سرخ و لب خون آلود چانیول رو

باور نمیکنم اما تا مرز گریه هم رفتم

نگرانم و از این که میتونم نگران کسی باشم خوشحالم

مدت بود که فراموش کرده بودم چطور باید برای کس دیگه ای غیر از خودم احساس اندوه کنم

+هی بکهیون ! به جناب دوست سرت بگو اگه یه وقت حس کرد داره ازت خسته میشه بهم خبر بده تا دختر همسایمون رو براش جور کنم اینطوری میتونی تو هم باز هر روز ببینیش

اگه پسر بی ادبی بودم بلافاصله انگشت وسطم رو میکردم تو چشمش

ولی خب ترجیح میدم همینطور بیخیال از کنارش رد شم

اینجوری بیشتر حرص میخوره و من میتونم احساس پروزی کنم

دلم نمیخواد در رو باز کنم

یه حس عجیب و غریب بهم میگه هنوز نیومدی

وقتی بدون تو این کوچه رو نگاه میکنم

حس میکنم که گم شدم

دیروز وقتی بهم گفتی که میتونم بقیه راه رو تنها برم

باید بهت میگفتم نه

باید میگفتم که این کوچه بدون تو دیگه برام حس خونه رو نمیده

باید میگفتم که حس میکنم تاریکی اطرافم داره منو میبلعه

ولی تو باید میرفتی

منم باید درکت میکردم

میترسم نباید از دستت بدم

این اصلا منصفانه نیست که من تا این حد وابسته باشم و تو به این اندازه بیخیال

مگه قرار نبود جام همیشه جایی میون بازو هات باشه ؟!

مگه قرار نبودم نذاری احساس تنهایی کنم ؟!

Sound Of Silence🌼|Chanbaek Where stories live. Discover now