______
وارد حومه شهر شده بودیم
و هوا واقعا عالی بود
مناظر دیدنی ،خانه های ساده با شیرونی های کبریتی رنگ
،من عاشق این فضا بودم"همونطور که میدونی عموت خارج از شهر کار میکنه،پس احتمال زیادی داره که اصلا نتونی ببینیش"
پدرم گفت که آهسته برای اون سر تکون میدم.
همیشه برای من سوال بود که چرا عمو باید خارج از شهر تو شرکت کار کنه و پسراش تو مزرعه؟این کمی عجیب نبود؟به هر حال ،ذهنم رو بیشتر درگیر نمیکنم و دوباره نگاهم رو به جاده ی رو به رو میدوزم.
فقط کمی باقی مونده بود تا به خونه عمو برسیم
و من حسابی هیجانزده بودمپدرم ماشین رو متوقف کرد، چون تو جاده باریک منتهی به خونه عمو جا نمی شد حرکت کنه
سریع از ماشین پیاده شدم و به سرعت و با شور و شوق تو اون جاده سر سبز دویدم
خونه رو به وضوح رو به روم میدیدم ، چیزی تغییر نکرده بود، همونقدر زیبا باقی مونده بود و گل های رنگارنگ اون رو احاطه کرده بودن
YOU ARE READING
DARL+ING♡
Romanceجونگهان مدت زیادی هست که عشق یک طرفه رو تجربه میکنه اون سالهاست عاشق پسر عموش سونگچوله که نسبت به اون بی تفاوته اما بعدها اتفاقی میفته که این دوتا رو با هم جمع میبنده و ..... ═════════════════════ Name × fic | -Darl+ling- Main Couple ×| - jeongcheo...