-2-

587 137 115
                                    

______
وارد حومه شهر شده بودیم
و هوا واقعا عالی بود
مناظر دیدنی ،خانه های ساده با شیرونی های کبریتی رنگ
،من عاشق این فضا بودم

______وارد حومه شهر شده بودیم و هوا واقعا عالی بودمناظر دیدنی ،خانه های ساده با شیرونی های کبریتی رنگ،من عاشق این فضا بودم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

"همونطور که میدونی عموت خارج از شهر کار میکنه،پس احتمال زیادی داره که اصلا نتونی ببینیش"

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

"همونطور که میدونی عموت خارج از شهر کار میکنه،پس احتمال زیادی داره که اصلا نتونی ببینیش"

پدرم گفت که آهسته برای اون سر تکون میدم.
همیشه برای من سوال بود که چرا عمو باید خارج از شهر تو شرکت کار کنه و پسراش تو مزرعه؟این کمی عجیب نبود؟

به هر حال ،ذهنم رو بیشتر درگیر نمیکنم و دوباره نگاهم رو به جاده ی رو به رو میدوزم.

فقط کمی باقی مونده بود تا به خونه عمو برسیم
و من حسابی هیجانزده بودم

پدرم ماشین رو متوقف کرد، چون تو جاده باریک منتهی به خونه عمو جا نمی شد حرکت کنه

سریع از ماشین پیاده شدم و به سرعت و با شور و شوق تو اون جاده سر سبز دویدم

خونه رو به وضوح رو به روم میدیدم ، چیزی تغییر نکرده بود، همونقدر زیبا باقی مونده بود و گل های رنگارنگ اون رو احاطه کرده بودن

خونه رو به وضوح رو به روم میدیدم ، چیزی تغییر نکرده بود، همونقدر زیبا باقی مونده بود و گل های رنگارنگ اون رو احاطه کرده بودن

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
DARL+ING♡Where stories live. Discover now