_نه عزیزم...چون من دارم این اجازه رو بهت میدم...
آروم همون طور که سرش نزدیک صورت پسر کوچیکتر بود گفت و فلیکس اداش رو درآورد.
+کسی مجبورت کرده؟!
_نه...با اینکه حتی میدونم قراره چسب بشی بهم ولی بازم چون ازت خوشم اومده میخوام تا وقتی که میتونم بهت آوانس بدم...البته از همین الان بگم که بخوام برینم بهت بدجور میرینم پس تا خوبم لذت ببر...
+برو بابا...
فلیکس تخس گفت و دوباره پا تند کرد و جلوتر راه افتاد.
چان ولی بدون اینکه سعی کنه بهش برسه پشت سرش موند و به هیکلش از پشت خیره شد.
این وضع تا وقتی ادامه پیدا کرد که پسر کوچیکتر خودش براش جالب شد که اون کجاست واسه همین سرعتش رو کم کرد و زیرکانه باعث شد هم قدم شن و باقی مسیر رو دوباره در سکوت گذروندن تا جایی که چان یهو از بازوش گرفت و به سمت راست هُلش داد و تا خواست بفهمه چه خبره وارد محیط گرم کافه رستورانی با تم قهوهای شده بودن.
چان همچنان پشت سرش چسبیده بهش ایستاده بود و از بین جمعیت شلوغ اون رو به جلو هُل میداد.
+کجا میریم؟! جا نیست که...
ناراضی غر زد و چان با دیوثیت از پشت تو گوشش زمزمه کرد که باعث مور مور شدن پشت گردن پسر کوچیکتر شد.
_چرا بیبی...جا هست...
گردنش رو تو یقهاش فشرد و از ندیده شدن صورتش توسط چان خدا رو شکر کرد و لبهاش رو برای جلوگیری از گرم شدن بدنش محکم گزید.
پسرهی منحرفِ بدبخت...
یعنی بو برده بود گیـه؟! و داره روش کراش میزنه؟!
نه، نباید به چان جور دیگهای فکر میکرد...
چان فقط دوستش بود و هیچ چیزی قرار نبود گند بزنه تو دوستیشون...
بیچاره چانِ معصومِ بدبخت که نمیدونست اون چه خرابیه...
لعنت بهش که اون بدقواره نمیدونست واقعا کیـه و با بعضی کاراش میرید تو معصومیتش، ولی از اون سمت چان با بدجنسی تمام دستهاش رو روی شونههای پسر ریزتر که به وضوح جمع شدن بدنش رو حس میکرد گذاشت و بدنهاشون رو بیشتر به هم چسبوند و به گوشهای هُلش میداد.
تقصیر اون چی بود که پسر کوچیکتر گی بودن رو تو چشمهاش فریاد میزد؟! و چان از اذیت کردنش لذت میبرد؟!
اونجوری که پسر کوچیکتر بقیه رو منحرفانه دید میزد و اکثرا نگاهش رو پسرا بود چیزی نبود که از چشمهای هیچ آدم تیزبینی دور بمونه و چان میتونست قسم بخوره که فلیکس دوران مدرسهی ناموفقی رو بخاطر این رفتارهای احمقانهاش گذرونده و این مثل روز براش روشن بود.
ESTÁS LEYENDO
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #Chanlix, #MinSung ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part:2 ✨
Comenzar desde el principio
