_نه دوست پسرم نیست...رو مخه...ولی محض سرگرمی خوبه...مینگی هم مال خودت...فقط حواست باشه بدجور تو کار هرزه بازیه...
چان که سمت دختر روی پیشخوان خم شده بود با تکخندی گفت و بلافاصله بعدش روش رو برگردوند و ازش دور شد.
*من اوکیم با هرز بازی...میدونی که...
مینا هم به شوخی پشت سرش با صدای تقریبا بلندی گفت.
از کافه زد بیرون و پسر کوچیکتر رو درحالی که سرش رو فرو کرده بود تو گوشیش و هر از چندگاهی نگاهش رو بین کارت و گوشی جابجا میکرد پیدا کرد.
سمتش پا تند کرد و بلافاصله بعد از رسیدنش پسر کوچیکتر کارت رو طلبکار سمتش گرفت و پشت بندش صدای پیامک رسیده به گوشیش در اومد.
+دفعه بعد از این کارا نکن خوشم نمیاد...
_از کدوم کارا؟!
همزمان که راه افتادن گفت و یه چشم غرهی حرصی تحویل گرفت.
+خودم بلدم پول غذاهامو بدم...خواستم بهت اطلاع بدم که یهو حس نکنی آویزونت شدم...
_ولی با این حال چرا هنوزم حس میکنم آویزونم شدی؟!
برای حرصی کردنش با نیشخند گفت و فلیکس فقط در سکوت دست به سینه شد و با اخمی که انگار قرار نبود هیچ جوره از صورتش پاک شه جلو جلو راه افتاد.
پسر بزرگتر هم بدون اینکه چیز اضافهای بگه با خنده پشت سرش راه افتاد و چند دقیقهای رو در سکوت کنار هم فقط قدم زدن.
+منم بعدا میگردم دنبال کار...کار کردن خوبه...
یهو سکوت رو شکست و افکارش رو بلند بیان کرد و نظر پسر بزرگتر رو جلب کرد.
_اگه بخوای میتونم تو همین کافه رستورانی که تازه توش غذا خوردیم سفارشتو بکنم...
+نه...رستوران اینا نه...یه کاری که بیشتر قدرت بدنی و مهارت بخواد...شبیه کار تو...
_حالا کی گفته تو رستوران کار کردن قدرت بدنی نمیخواد؟!
+معلومه دیگه...یه سفارش گرفتن و غذا اینور اونور بردن چه زوری میخواد؟!
_حالا شما قدم رنجه بفرما برو سر کارش بعد نظر بده...
مسخرهاش کرد و دوباره نگاه پسرک حرصی رو روی خودش کشید.
+شوخی نمیکنم...
_بنظرت قیافه منم شبیه آدماییه که شوخی میکنن؟!
با حالت جدیای گفت و باعث شد فلیکس گیج چند بار تند تند پلک بزنه.
+باشه...پس واسه شروع میرم رستورانی جایی...
ترسیده تند تند جواب مثبت داد و چان که متوجه حالتش شده بود دوباره نیشش باز شد و مثل پسر کوچیکتر به رو به رو خیره شد.
ESTÁS LEYENDO
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #Chanlix, #MinSung ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part:2 ✨
Comenzar desde el principio
