+یکم تلاش کنی تخس نباشی برات بهتره بنگ...تو دانشگاه باید یکم خوش اخلاق بود...نمیبینی دورت هیچکی نیست؟!
_تو که هستی...
چان گفت و عینک فریم مشکی گندهاش رو عقب فرستاد.
+نه منظورم قبل من بود...من چون خیلی آدم با ملاحظهایم اومدم باهات دوست شدم چون دیدم کسی دور و برت نیست...
_اتفاقا واسه این نبود که بقیه به عنشون گرفته بودنت؟! و تو چارهای نداشتی؟!
چان با همون حالت نخبه طور و احمقانهای که روی صورتش داشت گفت و پسر کوچیکتر رو عصبی کرد.
+گستاااخ...چطور جرئت میکنی...
فلیکس عصبی روی انگشتهای پاش تیز شد و سرش داد زد اما در لحظه تغییر موضع داد و بازم به همون احمق قبلی تبدیل شد.
+معلومه که اینطور نیست...همون جوری که من گفتمه بنگ چان...سر به سرم بذاری ولت میکنم میرم...
فلیکس هیستریک گفت و چند قدم جلوتر ازش راه افتاد و سمت خوابگاه رفت.
+نگفتی...کدوم اتاقی؟!
_سیصد و هفت...
+سیصد و هفففت؟! وایسا ببینم! مگه اون اتاقا مال ترم بالاییا نیست؟!
_چرا هست ولی چه ربطی داره؟! مگه خودت تو اتاقی نیستی که دو تا سال بالایی توشن؟!
چان شونهای بالا انداخت و گفت.
+اونا فرق دارن...اونا استثناً...اونا مسئول حضور غیابن...مگه ترم یک نیستی؟! راستشو بگو...
_نه نیستم...حالا برو پی کارت...
چان عصبی گفت و کف دستش رو به صورت فلیکس چسبوند و به عقب هلش داد و از کنارش رد شد.
+یاااا یعنی افتادی؟! ترم چندی؟! رشتهات چیه؟! چقد دروغگویی...
فلیکس بعد از تنظیم دوبارهی عینک فریم فلزی طلاییش دنبالش راه افتاد و با ناامیدی گفت.
_برا تو که فرقی نداره...تو دنبال یکی بودی که بهش بچسبی و چسبیدی...
چان کلافه گفت و وقتی وارد لابی خوابگاه شدن سمت آسانسورها رفت.
فلیکس وسط راه بیخیال دنبالش رفتن شد و ایستاد و با دهن باز به دور شدنش خیره شد.
این پسر یه چیزیش میشدا؟! نکنه درونگرایی چیزی بود؟ به قیافهاشم میخورد، طوری که گوشه گیر و منزوی بود و لباسای سر تا پا مشکی میپوشید و مدام عینکش رو شبیه یه تیک عصبی به عقب هل میداد.
تو سرش فکر کرد و عینک فریم فلزی گردش رو طبق عادت به عقب هل داد و چینی به بینیش داد.
چان به محض ورود به آسانسور سمتش برگشت و دکمهی طبقهی سوم رو زد و وقتی که درها داشت بسته میشد تکخندی به صورت غمگینش زد.
VOCÊ ESTÁ LENDO
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfic𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #Chanlix, #MinSung ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part:1✨
Começar do início
