جیسونگ همون طور که بیخیالش شده بود و سمت گاز برمیگشت گفت و لبهای آویزون پسر کوچیکتر رو ندید.
+ببخشید اذیتتون کردم...چون خیلی سخت بیدار میشم اینجوری میکنم...
=به جا زنگ گذاشتن فقط شب به مینهو بگو که بیدارت کنه...مطمئن باش خواب نمیمونی...
جیسونگ با بدجنسی گفت و زد زیر خنده و فلیکس فقط با خجالت و ترس سمت تختش پا تند کرد تا قبل از اینکه مینهو از دستشویی بزنه بیرون فرار کنه.
نگاه اون پسر اصلا چیزی نبود که بخواد ازش بیتوجه رد شه.
سریع لباسهای آماده شده از شب قبلش که شامل یه تیشرت مشکی و هودی زرد رنگ روش و شلوار جین مشکیش میشد رو پوشید و بدون حتی یک لحظه درنگ به سمت در رفت و وقتی متوجه شد که در دستشویی داره باز میشه چنان تند تند کفشهاش رو پوشید که چندباری به در و دیوار راهرو برخورد کرد و جیسونگ رو از خنده منفجر کرد و در نهایت همزمان با خروج مینهو از دستشویی درحالی که نصفه نیمه کفشهاش رو پوشیده بود از سوییت زد بیرون و تندی محو شد.
مینهو با خروج از دستشویی شوکه به دری که کوبیده شد نگاه کرد و برای اطمینان از خروج فلیکس نگاهش رو تو سوییت چرخوند.
_رفت؟
=آره...اذیتش نکن بچه رو گناه داره...
_من مامانش نیستم که لیلی به لالاش بذارم...تو هم طرفشو نگیر ببینم...خوشم نمیاد...
مینهو همزمان که نق میزد خودش رو به جیسونگ رسوند و از پشت محکم بغلش کرد و صورت خیسش رو تو گردن پسر تو بغلش فرو کرد.
=یاااااا خیسه صورتت...
مینهو از قصد مثل یه بچه گربهی لوس خیسی صورتش رو به پوست پسر تو بغلش مالید و بیشتر دادش رو درآورد.
=اوسکلی چیزی هستی...نمال خودتو...
جیسونگ به زور خودش رو از بغل پسر پوست شیری درآورد و به قیافهی ناراحت و بچه گونهاش نگاه کرد.
=چته؟
_حالا چیکار کنیم؟!
=چیو چیکار کنیم...
جیسونگ که حالت بغ کردهی پسر رو دید دوباره رفت تو بغلش و اینبار اجازه داد هر کاری دوست داره بکنه.
مینهو هم که از خدا خواسته محکم بغلش کرد و چونهاش رو گذاشت رو شونهی جیسونگ و مشغول تماشای غذا هم زدنش شد.
_این لی رو دیگه؟
=چطور؟
جیسونگ با خنده بخاطر لحن کیوت پسر کوچیکتر ازش پرسید و با سکوتش آروم تو بغلش چرخید و دستهاش رو دور گردنش حلقه کرد و به چشمهای پف کردهاش خیره شد.
=چته باز تو؟ این بچه که کاری باهات نداره...
_با من کار نداره؟! این لعنتی اومده تو اتاق کوفتیمون میفهمی؟! از این به بعد چی میشه؟
YOU ARE READING
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #Chanlix, #MinSung ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part:1✨
Start from the beginning
