+واو...مثل اینکه مامانم جلو جلو اومده همه اطلاعات رو داده...
_آره...مامان خیلی کیوتی داری...خوش به حالت...خیلی باحال بود...بازم بیارش اینجا...خوش میگذره باهاش...حتی گفته هواتو داشته باشیم که یه دوست دختر خوب بگیری...نگران نباش...خودم هواتو دارم...من سونبهی باحالیم...
با خنده و ذوق گفت و چشمکی بهش زد و علیرغم اینکه فلیکس گفت کمکی نمیخواد ساک و کولهاش رو بلند کرد و گذاشت روی تخت و بعد از اینکه دوباره موهاش رو بهم ریخت ازش فاصله گرفت و سمت بقیه که بشدت درگیر کار و حرفهای خودشون بودن رفت.
لبخندی زد و سمت تخت برگشت و برای چند ثانیه مکث کرد.
موهاش رو آروم همون طور که تو فکر بود مرتب کرد.
خب...
برای شروع خوب بود نه؟!
لااقل یه هم اتاقی سال بالایی باحال که قرار بود هواش رو داشته باشه گیرش اومده بود.
درمورد نفر سوم اتاق هیچ ایدهای نداشت ولی میدونست از بین همین آدمهای بشدت سرخوش اتاقه و ندیده و نشناخته دوسش داشت!
بعد از جابجا کردن وسایلش رفت بالای تخت و نشست و همون طور که خودش رو مشغول گوشیش نشون میداد چهار دنگ حواسش به بقیه بود که حالا تعدادشون کمتر هم شده بود.
یکی از اون عقب افتادهها که مثلا سال بالایی هم بود خیر سرش داشت پز هیکلش رو به اون یکی دیگه میداد و اون یکی هم که زیادی ریزه میزه بود مثل خودش، داشت با افسردگی و دهن باز پسر روشن تر و درشت هیکلتر رو تماشا میکرد و از هیکلش که از نظر فلیکس زیادی مسخره به نظر میرسید تعریف الکی میکرد و بیشتر حرصیش میکرد.
اصلا هم حسودیش نشده بود...
اصلا...
_نظر تو چیه؟! فلیکس بودی؟!
+م...من؟!
فلیکس که با یهویی مخاطب قرار گرفتنش هل شده بود با تته پته به خودش اشاره کرد و گفت.
پسر بزرگتر با لبخند از خود راضیای سر تکون داد و منتظر موند.
+خوبی...ولی جای کار کردن داری...بنظرم عالیترم میتونی بشی...
خیلی سعی کرد تا حسادتش رو بروز نده و گند نزنه و دهنش رو بسته نگه داره اما درنهایت بازم رید و تو سرش شروع کرد به کوبیدن خودش.
_اوه...که اینطور...خودت چی؟!
مینهو که بهش برخورده بود با حرصِ مشخص اما مثلا کنترل شدهای ازش پرسید و فلیکس حس کرد از شدت نفرتی که داشت از طرف اون پسر بهش میرسید تمام بدنش یخ کرده.
+م...من به ورزش علاقهای ندارم...
_چچ...علاقه؟!...خوبه علاقه نداری...چون میتونم از صد فرسخی بگم که حتی استعدادش رو هم نداری...
YOU ARE READING
✨Crisis of twenty years ✨
Fanfiction𓍯 #Crisis_of_twenty_years ─Couples: #Chanlix, #MinSung ─Genres: Comedy, Dram, Slice of life, Smut ─Author: #Boom 彡 @FanFiction_Land ִֶָ 𓂃 دورانی پر از شور و هیجان و رویا همراه با چاشنیِ طنزی تلخ... بخشی از زندگی که بعد از گذر ازش همیشه شبیه یک ر...
✨ part:1✨
Start from the beginning
