Part 15

883 207 123
                                    

_میشه یکم عجله کنی...؟

جونگ کوک عصبی از معطل کردن جیمین سوئیچ ماشینش رو از روی کانتر برداشت و با تقه ای که به در زد ، دستگیره ی در رو پایین کشید و با وارد شدنش به داخل اتاق نگاه غضبناکی به پسری که چهرش از درد توی هم جمع شده بود و به رو تختی چنگ میزد انداخت و با تکون دادن سرش به دو طرف ، با قدم های بلندش به سمتش رفت .

خوبه که حداقل لباس هاش رو پوشیده بود .

اون کت اسپرت مشکی رنگ عجیب بهش میومد و شلوارک ست اون کت که تنها کمی از رون سفید رنگش رو پوشونده بود و کت روی اون قرار داشت ، بدن زیباش رو بیشتر در معرض دید قرار میدادن .

دستشو گرفت و با کشیدنش به طرف خودش مجبورش کرد بلند شه .

بی توجه به دستش که روی شکمش بود و قدم های لرزونش به طرف در کشوندش و از اتاق خارج شدن .

بی توجه به پسری که از درد به دیوار تکیه داده بود کفش های مشکی رنگش رو پوشید و بعد از بستن بند هاش نگاهی به جیمین انداخت که هنوز کفش هاش رو نپوشیده بود....خب این نشون میداد که اون پسر خیلی دوست داره روی مخ جونگ کوک فوتبال بازی کنه .

_چرا هنوز کفشاتو نپوشیدی...؟ مگه نمیگم دیرم شده...عاح پسر ، چرا اینقدر دوست داری رو مخ باشی...؟

پوزخند عصبی ای زد و دستشو به کمرش تکیه داد و به چشم های بیحال جیمین خیره شد تا جوابی ازش بگیره .

+خستم...یه حس مزخرف دارم....احساس میکنم هر چیزی که خوردم تو گلومه و میخواد بالا بیاد...میشه خونه بمونم...؟

دستی به صورتش کشید و چتری های مزاحمش رو از روی چشم هاش کنار زد و منتظر به جونگ کوک نگاه کرد تا تاییدشو بگیره که با نشستن پسر بزرگتر روی زانوهاش جلوی جیمین و برداشتن یک جفت کفش مشکی رنگ خودش زیپش رو پایین کشید و مقابل پای راست پسر کوچکتر گرفت .

بی توجه به رون و ساق پاهای سفیدی که مقابل چشم هاش قرار داشت و زانو هایی که همراه سرخی کمی که داشتن به نظرش کیوت به نظر میرسیدن ، با چشمش به پایین نگاهی انداخت و گفت :

_ زودباش دیگه

لب هاش رو روی هم فشار داد و دستشو روی شونه های جونگ کوک گذاشت و با تکیه دادنش بهش کفش رو پاش کرد و متقابلا با باز شدن کفش دیگه اون رو هم پوشید و جونگ کوک با گرفتن مچ پاش زیپ کفش مشکی رنگ رو بالا کشید و بی توجه به دست هایی که روی شونش بودن بلند شد و با باز کردن در ، دست جیمین رو توی دست هاش کشید و به دنبال خودش بردش و وارد آسانسور شدن .

بعد از گذشت مدتی با صدایی که تو فضای آسانسور پیچید که نشون از رسیدن به طبقه ی مورد نظرشون میداد بدون اینکه دست جیمین رو ول کنه ، با کنار رفتن در های طوسی رنگ به طرف ماشین مک لارن الوای مشکی رنگش که مینگیو بهش تکیه داده بود و مدتی میشد منتظر جونگ کوک بود قدم برداشت .

𝐄𝐥𝐞𝐠𝐚𝐧𝐜𝐞🥂⛓Where stories live. Discover now