اگه کار اون باشه چی؟
پشت میز نشسته بودم و مثل آدمی که روحش جدا شده فقط به نقطه خیره بودم
دستی که به پشتم برخورد کرد و نوازش وار اونجا کشیده شد منو کمی پروند
"چطوری کیوتی؟ پس تهیونگ کجاست؟"
با شنیدن صدای نامجون توی خودم جمع شدم و سعی داشتم دستشو پس بزنم
خوشبختانه زنگ زدن و قبل از اینکه من بهش بگم دست از پشتم برداره خودش رفت سمت درلبخند اون خرگوش از اینجا هم پیدا بود
کی بیدار شده که الآن اینجا بود؟
"سلام نامجون هیونگ برات میوه های تقویتی آوردم"
"کجاست پس؟"
"باید بیام تو بعد نشونت بدم"
گوش جونگکوک رو بین انگشتاش اسیر کرد و اون موجود رو داخل خونه کشیدلبخندش پاک شده بود و جاشو به یهاخم کوچولو داده بود
"هیونگ اینکه میذارم گوشمو اینجوری بپیچونی فکر نکن قدرت خودته، نه! چون دوستت دارم بهت اجازه میدم احساس قدرت کنی"
"ای بچه چرا انقدر سربهسر من میذاری؟ من ازت بزرگترم"دست نامجون رو از گوشش جدا کرد و با لبخندی که دوباره برگشته بود جوابشو داد:
"هیونگ فقط میخوام منو ببینی، دوستم داشته باشی و قلبمو قبول کنی"
نامجون چشماشو چرخوند و برگشت سر میز
نشست و درحالی که سرشو با لبخند کمرنگی تکون میداد گفت:
"بچه بویی از جدیت نبردی انگار از اول صبح شیطنتات استارت میخوره بیا بشین الآن صبحونه آماده میشه"جونگکوک اومد پیش من
"سلام هیونگ خوبی؟"
"سلام. خوبم تو چطوری؟"
"من خوبم ولی دربارهی تو چیز دیگه ای میبینم"
صندلی کنارمو بیرون کشید تا بشینه
احساس ناامنی بازم سراغم اومده بود
"اونجا نشین جای تهیونگه بعد ناراحت میشه"
دروغ گفتم تا اونجا نشینه
چشم غره رفت و ازم فاصله گرفتاز جیبش یدونه هویج در آورد و به نامجون داد
"هیونگ هویج خیلی مقویه"
"برای خرگوشا؟"
"اگه تو خرگوش دوست داشته باشی من خرگوشتم"
"حس نمیکنی برای این سربهسر گذاشتنا زیادی پیرمردم"خم شد روی صورت نامجون
فکرکنم کمکم قضیه رو یهجوری میکرد که من برم زیرمیز تا چیزی نبینم و مجبور باشم گوشامو بگیرم تا چیزی نشنومفکرمیکردم شاید بخاطر ظرافت جیمین ازش خوشش بیاد ولی خودش گفتهبود نمیتونه با دیکی بجز مال خودش کنار بیاد
نامجون؟ زیادی پیرمرد رو مطمئن نیستم ولی زیادی مردونه؟
فکر کنم میتونست برنده رقابت مردان باشهصداشو آروم کرد
"تو اصلاً پیر نیستی ولی اگه هستی، یهپیرمرد جذابی پس مشکلی نداره"
"ولی انقدر باهاش لاس نزن چون هم جذابه هم استریت"
تهیونگ کنار من نشست و این جمله رو گفتجونگکوک هم همونجا کنار نامجون نشست
"هر استریتی میتونه یکمی گی باشه"
"خرگوش اون عضلات کمی با ایده آل من فاصله دارن ولی تو میتونی به تلاشت ادامه بدی شاید به خرگوشا گرایش داشتم کی میدونه؟!"
"باشه من خرگوشتم"
![](https://img.wattpad.com/cover/341461957-288-k321138.jpg)
YOU ARE READING
the one I have waited for
Randomیه داستان کلیشهای... که صرفاً جهت اینکه تهجین خیلی کم پیدا میشه اینجا شروعش میکنم