این قسمت دارای اسماته دوست ندارید رد کنید❗️
با گرفتن بازوی گائون، سمت تخت بزرگش کشیدتش و با خشونت روی تخت پرتش کرد. گائون بنظر نمیرسید یه ذرهم اذیت شده باشه و کاملا به یوهان اعتماد داشت. خودشو بالاتر کشید تا فضای بیشتری به مرد بزرگتر بده و در همون حالت لیسی به لبش زد و شروع به باز کردن دکمه های پیرهنش کرد. یوهان سعی داشت خودشو کنترل کنه تا به پرشسش حمله نکنه ولی با تصور اینکه گائون قبلا هم تو همچین وضعیتی با دوست پسر سابقش بوده، عصبی شد و با یه حرکت لباس گائونو پاره کرد. پوست صاف و نرمش التماس لمس های یوهانو میکرد. با گذاشتن دستش رو سینه ی گائون، هلش داد و رو تخت خوابوندش که باعث شد چتریای گائون رو صورتش پخش شن و سکسی تر از قبل بنظر برسه. یوهان درحالی که از منظره روبروش لذت میبرد، مشغول باز کردن دکمه و دراوردن شلوار گائون شد. قبل از اینکه گائون بتونه حرکتی کنه، یوهان لباس زیرشم دراورد و گائون با گونه های سرخ شده سعی کرد با دستاش خجالتشو بپوشونه که یوهان مچ دستاشو گرفت و به تخت چسبوند. گائون گازی به لب پایینیش زد و با مکیده شدن لاله ی گوشش توسط یوهان، ناله ی کوتاهی کرد که یوهان سراغ گردنش رفت و ناله های گائون بلندتر شد. گائون با حس نکردن گرمای تن مرد، با گیجی چشماشو باز کرد و نگاه خیره ی یوهانو دید که درحال دراوردن لباس های خودش بود. یوهان بعد از تموم شدن کارش، برگشت رو تخت و گائون با دیدن پایین تنه ی یوهان و سایزش نفس بریده ای کشید و فکر چطوری قراره چیزی با اون حجم و اندازه رو داخل خودش جا بده؟
یوهان فرصت فکر کردن بیشتر رو بهش نداد و شروع به بوسیدنش کرد. بدون هیچ هشداری پاهای گائون رو باز کرد و خودش بینشون جا گرفت، گائون رو بالا کشید و بعد از اینکه دستشو پشت سر پسر گذاشت، بوسه ی خشن دیگه ای رو شروع کرد. گائون درحالی که با یوهان همراهی میکرد دستشو دور گردن یوهان انداخت و پاهاشو دور کمرش حلقه کرد. گائون داشت آتیش میگرفت و یوهان با فهمیدن اینکه پرشسش چی میخواد دستشو پایین برد و با فشار دادن باسن گائون، پسر کوچیکتر آهی از لذت کشید. درحال بوسیدن هم بودن که یوهان به ارومی انگشتشو وارد حفره ی تنگ گائون کرد و با ناله ی کوتاه گائون، انگشت دومی و سومی هم واردش کرد.
به صورت قرمز شده ی گائون نگاه کرد. پرشسش آماده بود. گائون غرق لذت لمسای یوهان بود که جسم سخت و خیسی رو مقابل ورودیش حس کرد. قبل از اینکه بتونه واکنشی نشون بده، یوهان با یه حرکت خودشو واردش کرد و فریاد پر از درد گائون بلند شد.
فکر اینکه گائون چندبار با دوست پسر سابقش عشق بازی کرده و از سکسشون لذت برده دیوونش میکرد. با همین فکرا عصبی شد و خودشو عمیقتر داخل گائون حرکت داد. میخواست تمام خاطرات قبلی گائون رو پاک کنه و تنها کسی باشه که تو ذهن گائون میمونه. با هر دفعه که داخل پسر میکوبید درد تو بدن گائون میپیچید. رفته رفته درد جاشو به لذت داد و ناله های گائون بلندتر شدن. یوهان نزدیک بود بیاد و حرکاتشو تندتر کرد.
+یوهاان...آههه...
جفتشون همزمان ارضا شدن و یوهان بالاخره خودشو بیرون کشید.
گائون بیحال رو تخت افتاد و بین نفس نفس زدناش پرسید:
+هنوزم ازم عصبانی ای؟
با نشنیدن جوابی از یوهان تکرار کرد:
+هستی؟
یوهان که حالا کنار گائون دراز کشیده بود سرشو به چپ و راست تکون داد و گفت:
_گائونا نمیخواستم اینجوری باهات بخوابم، نه وقتی بینمون فاصله افتاده و باهم غریبه شدیم، نباید...
+این اولین بارم بود
یوهان مطمئن نبود گوشاش درست شنیده یا نه. منظور گائون از "اولین بارش" چی بود؟ مگه اون و دوست پسر سابقش سکس نداشتن؟
_اکست...اون...
+ما فقط در حد بوسه پیش رفتیم، شاید کارای دیگم کردیم...ولی هیچوقت رابطه کامل نداشتم باهاش
یوهان جوری با دقت گوش میکرد انگار زندگیش به حرفای گائون وابسته ست. ولی منظورش از کارای دیگه چی بود؟ اینکه گائون باکره و اولین بارش بوده راضیش میکرد ولی هنوز اون"کارای دیگه" اذیتش میکرد.
با به یاد اوردن رابطه ی خشنشون و دردی که به گائون داده بود، احساس گناه کرد.
صورت گائونو قاب گرفت و نرم نوازشش کرد:
_متاسفم نباید اونجوری رفتار میکردم
گائون یدفعه چرخید و پشتشو به یوهان کرد. از این حرکت ناگهانی گائون ناراحت شد ولی به گائون حق داد از دستش عصبانی باشه. داشت فکر میکرد چی به گائون بگه تا ببخشتش که چشمش به تتوی شونه ی چپ گائون افتاد.
آگاسه ناپدید شده بود و بجاش حروف Y.H دیده میشد. با فهمیدن معنی تتوی جدید گائون، قلبش با احساسات وصف ناپذیری پر شد.
تنها کاری که تونست کنه این بود که دستشو دور گائون حلقه کنه و بوسه ای روی شونش بزنه.
گائون لبخندی زد و پرسید:
+دوسش داری؟
یوهان چونشو روی شونه ی گائون گذاشت و جواب داد:
_اره دارلینگ، کِی اینکارو کردی؟
+همون روزی که تتومو دیدی
گائون مکثی کرد و ادامه داد:
+یوهان من خیلی وقته بهت یه حسایی دارم میخوام بدونی عشق و علاقم فقط مال توعه...کارات اگرچه تا حد مرگ میترسونن منو ولی نمیتونم جلوی نگرانیممو بگیرم...نگران اینکه کارت به زندان بکشه و منو الیارو تنها بزاری! من اینو نمیخوام...این دلیلی بود که عصبیم کرد چون تو هیچوقت به آخر و عاقبت کارات فکر نمیکنی!
_پس بخاطر جو جیهون نبود؟ اهمیتی به اون نمیدی؟
گائون برگشت و رو به یوهان گفت:
+وقتی گفتم اون مال خیلی وقت پیشه یعنی رابطم باهاش تموم شده و معنی ای نمیده بهش اهمیت بدم
حس بدی که تو قلب یوهان سنگینی میکرد جاشو به خوشحالی داد.
_ولی منظورت از "کارای دیگه" چی بود؟
گائون با احساس گناه نگاهی به یوهان کرد و با پایین انداختن سرش سعی کرد خجالتشو پنهان کنه.
_گذاشتی برات ساک بزنه؟
برای مخفی کردن رازش از یوهان خیلی دیر شده بود.
نگاه مظلومی به یوهان انداخت. میدونست یوهان بدون شک دوباره مجازاتش میکنه.
یوهان بدون هیچ حرفی به پایین تخت خزید و با گرفتن عضو گائون لیسی بهش زد و بعد از اینکه آلتشو تو دهنش فرو کرد، شروع به خوردنش کرد.
طولی نکشید که گائون تو دهن یوهان اومد و یوهان بعد از اینکه همشو قورت داد، گائونو در آغوش گرفت:
_جرعت نکن بزاری کسی دیگه ای بهت دست بزنه وگرنه مجبور میشم بکشمش!
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ووت یادتون نره ها! پدرم سر این چپتر در اومد😂
YOU ARE READING
The Return of Devil Judge
FanfictionThe devil judge Couple: Kang Yohan & Kim Gaon Genre: Bl, Romance, Crime, Author: Mist3moon3
Chapter 7
Start from the beginning
